ضمه

معنی کلمه ضمه در لغت نامه دهخدا

( ضمة ) ضمة. [ ض َم ْ م َ ] ( ع اِ ) گروه اسپان رهان و اسپان که جهت گرو جمع کنند. ( منتهی الارب ). || ضم. پیش ( یکی از حرکات ثلاث )، و صورت آن در کتابت اینست «»، و تلفظ آن در فارسی با صامت همزه «اُ» باشد و آن در فارسی بجای واو عطف آید در تلفظ نه در کتابت :
ای سر آزادگان «و» تاج بزرگان
شمع جهان «و» چراغ دوده و نوده.دقیقی.من «و» تو غافلیم «و» ماه «و» خورشید
بر این گردون گردان نیست غافل.منوچهری.چندین هزار مرد مبارز درین مصاف
کردند حمله ها و نمودند دار «و» گیر
با صدق و با شهادت رفتند مردوار
گر رهروی تو نیز ره آن قطار گیر.سنائی.و نوعی از این تلفظ واو عطف به صورت ضمه در فارسی هست که علامت استفهام انکاری و تحاشی است :
من «و» همصحبتی اهل ریا! دورم باد.حافظمن «و» انکار شراب ! این چه حکایت باشد.حافظ.و نوعی دیگر در فارسی انحصار و اقتصار را افاده کند:
چو فردا برآید بلند آفتاب
من «و» گرز «و» میدان «و» افراسیاب.فردوسی.نیز التزام و لازم گرفتن امری راست :
من «و» آشنا اندر آن جام باده
از آن پس که افتادم این آشنائی.زینبی.صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضمة عبارتست از جنبانیدن دو لب به ضم هنگام گفتار که بر اثر آن آواز آهسته مقارن حرف احداث می شود که اگر آن آواز امتداد یابدآواز واو دهد و اگر آن آواز کوتاه بود ضمّه حاصل گردد. و فتحه عبارتست از گشودن دو لب هنگام گفتار بحروف و حدوث آواز آهسته ای که آن را فتحه نامند، و همچنین است حال در کسره ، و سکون عبارتست از تهی بودن عضو از حرکات هنگام تلفظ بحروف که بجز آواز حروف آوازی شنیده نمی شود و در همانجا آواز قطع می گردد و از اینروسکون را جزم نیز گویند ( یعنی قطع ) به اعتبار قطع صوت و سکون نامند به اعتبار عضو ساکن ، پس اصطلاح ضم و فتح و کسر صفت عضو باشد و چون رفع و نصب و جر و جزم گویند صفت آواز و آهنگ باشد و از این چهار اصطلاح آخرین ، بحرکات اِعراب تعبیر کنند زیرا این چهار محتاج بعامل و سبب باشند، چنانکه این صفات هم بدون سبب نباشند که آن حرکت عضو است و از احوال بناء به ضمه و فتحه و کسره و سکون تعبیر کرده اند، چه این چهار نیازمندبعامل و سبب نیستند، چنانکه این صفات نیز بعامل و سبب احتیاج ندارند و وقتی که ضم و فتح و کسر را با تاء استعمال کرده و گفتند: ضمة، فتحة، کسرة، مراد نفس حرکت باشد و اِعراب و بنائی در آن منظور نیست لکن اگر بدون قرینه اطلاق شود مراد غیراعرابیه باشد و رفع ونصب و جر گویند وقتی که اعرابیه باشند. برخی از علماء گفته اند: ضم و فتح و کسر اگر بدون تاء استعمال شود القاب بناء باشد و وقف و سکون مختص به بنائی و جزم مختص به اعرابی است و سیبویه حرکات اِعراب را رفع و نصب و جر و جزم نامیده و حرکات بناء را ضم و فتح وکسر و وقف خوانده. پس وقتی که گفته شود این اسم مرفوع یا منصوب یا مجرور است از این القاب پی می بریم که اسم را عاملی بوده است که چون در اسم عمل کرده بدین القاب نامیده شده و ممکن باشد که آن عامل برطرف گردیده و عامل دیگری پیدا شود که در اسم عملی کند برخلاف عامل نخستین. هکذا فی کلیات ابی البقا.

معنی کلمه ضمه در فرهنگ معین

(ضَ مِّ ) [ ع . ضمة ] (اِ. ) یکی از حرکات که علامت آن « ُ » است .

معنی کلمه ضمه در فرهنگ عمید

از حرکات یا اِعراب حروف که در موقع تلفظ آن لب ها جمع می شود، پیش.

معنی کلمه ضمه در فرهنگ فارسی

( اسم ) یکی از حرکات که در موقع تلفظ آن لبها گردد پیش .
گروه اسپان رهان و اسپان که جهت گرو جمع کنند . یا ضم . پیش .

جملاتی از کاربرد کلمه ضمه

حمزه و کسایی فلامّه بکسر الف خوانند، از بهر آنکه ضمه میان دو کسره ثقیل دارند. باقی بضم الف خوانند، رجوعا فیها الی الأصل. مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها قراءت مکی و شامی و ابو بکر بهر دو جایگه بفتح صاد است بر فعل مجهول، باقی بکسر صاد خوانند، و اختیار بو عبیده و بو حاتم کسر است، از آنکه ذکر میّت از پیش رفت، و اسناد فعل با وی است. و مؤیّد این قراءت آن دو حرف دیگر است: یوصین و توصون، و معنی آیت آنست که این میراث پس از آن قسمت کنند که وصیّتی که میّت کرده باشد بجای آورده باشند، و اوامی که بر وی بود گزارده باشند.
قوله: «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ» قرأ بو عمرو ینفخ بالنون و فتحها و ضمّ الفاء کقوله، و نحشر، و قرأ الآخرون ینفخ بالیاء و ضمها و فتح الفاء علی غیر تسمیة الفاعل. خلافست میان علماء تفسیر که صور چیست؟ قول حسن با جماعتی آنست که صور جمع صورتست و معنی نفخ صور آنست که فردا در قیامت ربّ العزّة صورتهای خلق باز آفریند چنان که در دنیا بود، آن گه روحها در وی دمند چنان که در دنیا در رحم مادر صورت بیافرید و روح در وی دمیدند. باز جمهور مفسران می‌گویند که صور شبیه قرنی است و اسرافیل در دهن گرفته و گوش بر فرمان حق نهاده تا کی فرماید او را که در آن دمد: اوّل نفخه فزع چنان که ربّ العزّة گفت: «وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ». پس نفخه صعق چنان که گفت: «فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ». سوم نفخه بعث چنان که گفت: «ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری‌ فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ».
خُذُوهُ ای یقال للزبانیة خذوه یعنی الاثیم، فَاعْتِلُوهُ، قرأ اهل الکوفة و ابو عمرو و ابو جعفر بکسر التاء. و الباقون بضمها و هما لغتان، ای: ادفعوه و سوقوه یقال عتله یعتله و یعلته عتلا اذا ساقه بالعنف و الدفع و الجذب، إِلی‌ سَواءِ الْجَحِیمِ وسطها الذی یستوی المسافة الیه من جمیع اطرافه.
هاضمه چون بدو نپردازد از گلو گلخنی دگر سازد
بس گرسنگی که سستی آرد در هاضمه تندرستی آرد
ذهبی در کتاب خویش آورده: «حفص در نقل حدیث حافظهٔ خوبی نداشت ولی در قرائت قرآن مورد اطمینان است. وی گفته‌است که با عاصم در قرائت قرآن هیچ مخالفتی نکرده‌است مگر در یک حرف از سورهٔ روم، الله الذی خلقکم من ضعف که حفص کلمه ضعف را با ضمه خوانده‌است، ولی عاصم آن را با فتحه خوانده‌است.»
او در ۷ ذی‌الحجه ۱۵۸ قمری، در حالی که به سفر حج می‌رفت، بر اثر سوء هاضمه درگذشت و در قبرستان معلا در مکه دفن شد.
علامت اصلی رفع، ضَمِّه(ــُـ) است، ولی در موارد زیر «الف» و «واو» جانشین ضمه می‌شود.
چه خوش گفته‌اند که «امپراتوری‌های بزرگ هم مانند آدم‌های ثروتمند، معمولاً از سوءهاضمه می‌میرند.».
علامت اصلی جر، کسره (ــِـ) است، ولی در موارد زیر «فتحه» و «یاء» جانشین ضمه می‌شود.
می‌تواند جایگزین مناسبی برای آرد گندم باشد برای کسانی که هضم گلوتن در دستگاه گوارش آنها باعث سوءهاضمه می‌شود.
اصل آنست که «یا اللَّه» و ضمه هاء بر جای گذاشت که نداء مفرد بود. بو رجاء عطاردی گفت: هفتاد نام از نامهای خداوند عز و جل درین میم اللّهمّ تعبیه است، نصر ابن شمیل گفت: هر آن کس که بگفت: «اللّهمّ» خدای را بهمه نامهای وی خواند پس ثواب وی چندان است که خدای را بهمه نامهای وی یاد کند و برخواند ابو الدرداء روایت کرد از مصطفی‌
یک تحقیق در ۲۰۰۶ نتیجه‌گیری کرد که رابطه‌ای بین مصرف اسیدهای چرب امگا ۳ و سرطان وجود ندارد. این به نتایج یک نگرش از مطالعات تا فوریه ۲۰۰۲ شبیه است که نتوانست تأثیر روشن و واضح از زنجیره بلند و کوتاه چربی‌های امگا ۳ روی خطر کلی مرگ پیدا کند. حوادث عروق قلبی و سرطان ترکیب شده‌اند. در آن‌ها با سرطان پیشرفت کرده و سوءهاضمه و زردی، مکمل‌های اسید چرب امگا ۳ ممکن است مفید باشند، زیرا اشتها، وزن و کیفیت زندگی را بهبود می‌بخشند.
آتش این هاضمه گیتی فروز شعله فروزنده و آفاق سوز
هاضمه را نامزد علم کرد حافظه را صافگه حلم کرد
سعدان ضمهما نعیم دائم قد مد فیه علی الانام ظلال
«قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنا» قرأ نافع و ابو جعفر و عاصم «بِمَلْکِنا» بفتح المیم و قرأ حمزة و الکسائی بضمها. و قرأ الآخرون بکسرها، و الوجه فی القراءات الثلاث انّها کلّها لغات. یقال ملکت الشی‌ء ملکا و ملکا و ملکا، بالحرکات الثلاث فی المیم، و المعنی ما اخلفنا موعدک و نحن نملک امرنا، و قیل ما اخلفنا موعدک باختیارنا.
ۆ: ضمهٔ کشیده که آن را می‌توان در تلفظ کلمهٔ کردی «زۆر» (به‌معنای خیلی)، «خەمۆکی» (به معنای افسردگی)، «بۆچوون» (به معنای طرز تفکر) مشاهده کرد. (نقش ضمه در فارسی را دارد اما بسیار شدید تر است _ُ__)