معنی کلمه ضغث در لغت نامه دهخدا
ضغث. [ ض َ ] ( ع مص ) درآمیختن سخن و خلط کردن آنرا. ( منتهی الارب ). آمیختن سخن و جز آن. ( منتخب اللغات ). حدیث بهم درآمیختن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ). || به دست مالیدن کوهان شتر. ( منتخب اللغات ). مالیدن کوهان. ( زوزنی ). برمجیدن کوهان. ( تاج المصادر ). بسودن کوهان. ( منتهی الارب ). || دسته کردن گیاه. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ). || بانگ کردن سقنقور یا جانوری دیگر که مشابه سوسمار است. || شستن جامه و خوب پاک نکردن آن. ( منتهی الارب ). چرکمُرد کردن جامه.