ضره

معنی کلمه ضره در لغت نامه دهخدا

( ضرة ) ضرة. [ ض َرْ رَ ] ( ع اِ ) نیاز. حاجت. || سخت حالی. || اندوه. || پستان ، گویند: ضرة شکری ؛ پستان پر از شیر. || سر پستان ناقه. بیخ پستان. ( منتهی الارب ). تکمه پستان. ( فهرست مخزن الادویه ). || گوشت پاره زیر بن انگشت نر. || گوشت شکم کف دست. || گوشت پاره کف پا متصل بن انگشت کلان. گوشت پاره مقدم کف پا زیر بیخ انگشتها. ج ، ضرائر. || مال بسیار ازآن ِ غیر. || گله شتران و گوسفندان. || پاره ای از مال. || بنانج. ( منتهی الارب ). هبو. هوو. ( السامی فی الاسامی ، باب التاسع فی القرابات و المصاهرات ). زنی که بر زنی آورده شود. دو زن که یک شوهر داشته باشند. وسنی. هم شوی. هوزنه. انباغ. گولانج. علّه. در هندی سوت و سوکن گویند. ( آنندراج ). ج ، ضرائر، ضرّات. || کمی در اموال و نفوس. ( منتهی الارب ).
ضرة. [ ض ُرْ رَ ] ( ع اِ )حاجت. بیچارگی. اسم است اضطرار را. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه ضره در فرهنگ فارسی

حاجت ٠ بیچارگی

معنی کلمه ضره در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ضَرُّهُ: ضررش
ریشه کلمه:
ضرر (۷۴ بار)ه (۳۵۷۶ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه ضره

قال النبی (ص): «لا یزال طائفة من امّتی امّة قائمة بامر اللَّه، لا یضرهم من خذلهم و لا من خالفهم، حتی یأتی امر اللَّه، و هم علی ذلک.»
قانون حمایت از خانواده سال ۱۳۵۴ ضمن حفظ قسمت‌هایی از قانون قبلی، شرایط سخت‌تری برای تعدد زوجات ایجاد کرد. در این قانون «رضایت زن اول» نیز شرطی لازم برای ازدواج مجدد قرار گرفت. این قانون استثناهایی هم داشت، مثلاً رضایت زنی که نمی‌توانست بچه‌دار شود یا نمی‌توانست با همسرش روابط جنسی برقرار کند، شرط نبود ولی زن حق داشت به دلیل اینک شوهرش زن دوم گرفته‌است تقاضای طلاق دهد. در این قانون در مورد صیغه مطلب خاصی عنوان نشده بود اما وزارت دادگستری محضرهای رسمی را موظف کرد از هر مردی که تقاضای ازدواج موقت می‌کند اظهارنامه‌ای بگیرد مبنی بر این که هیچ زن دیگری ندارد.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم لا یقفن احدکم علی رجل یقتل ظلما فانّ اللعنة تنزل من اللَّه علی من یحضره اذا لم یدفعوا عنه.
الحضره یک منطقهٔ مسکونی در مصر است که در استان اسکندریه واقع شده‌است.
روی عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال «اذا اراد احدکم ان یأتی اهله فلیقل: «بسم اللَّه اللهم جنبنا الشیطان و جنّب الشیطان ما رزقنا » فان قدر بینهما ولد لم یضره شیطان»
اما علم ادب (ادبیات) یا سخن‌سنجی یا در دیدگاه پیشینیان اشاره داشته‌است به دانش آشنایی با نظم و نثر از جهت درستی و نادرستی و خوبی و بدی و مراتب آن. اما برخی ادیب را کسی می‌دانستند که عالم بر علوم نحو، لغت، صرف، معنا، علم بیان، عروض، قافیه و فروع باشد و برخی خط، قرض‌الشعر، انشا، محاضره و تاریخ را هم جزو آن‌ها دانسته‌اند. و در ایران تا سدهٔ پیشین صفت ادیب را برای کسی به کار می‌بردند که به زبانهای فارسی و عربی و علوم مربوط که به آن‌ها اشاره شد مسلط و در سخن ماهر در استفاده از آن‌ها بود. مانند ادیب الممالک فراهانی و ادیب نیشابوری.
لصاحب النعمه و الالاء ذی الحضره السنیه الوالاء
و هذا یقتضی وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً یعنی: نفس المؤمن عند الموت تنشط للخروج و ذلک انّه لیس من مؤمن یحضره الموت الّا عرضت علیه الجنّة قبل ان یموت، فیری فیها اشباها من اهله و ازواجه من الحور العین فهم یدعونه الیها فنفسه الیهم، نشطة ان تخرج فتأتیهم.
ناشر کتاب محمود نیک پور بود که از سال ۱۳۳۸ به اتهام چاپ و نشر کتب مضره تحت تعقیب قرار گرفت و سرانجام در ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۳۵۲ در شعبه دادگاه عالی جنایی تهران که به ریاست رضا امیرکلالی اداره می‌شد، محاکمه گردید.
اگرچه تخم تجلی ابتدا در طینت آدم تعبیه افتاد اما در ولایت موسی سبزه پدید آورد و در ولایت محمدی ثمره بکمال رسید. تا منقرض عالم بلکه تا ابدا الاباد خوشه چینان خرمن این دولت ازین ثمره سعادت تناول می‌کنند که «وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره». و صلی الله علی محمد و آله.
ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابَوَیْه قمی(۹۲۳-۹۹۱ م) (۳۰۶-۳۸۱ق) معروف به شیخ صَدوُق و اِبنِ بابَوَیْه از علمای علم حدیث شیعه است. معروفترین اثر او من لایحضره الفقیه یک مجموعه از احادیث در مورد احکام (فرعی) دین است که یکی از کتابهای چهارگانهٔ شیعه است. نخستین کسی که ابن بابویه را صدوق نامیده ابن ادریس حلی است، و پس از وی تا زمان شهید اول، علامه مجلسی، این لقب شهرت نداشته‌است.
زجوش لاله محضرهاست گرد تربت مجنون نپنداری که خون عاشقان پامال می گردد
۸. اسماعیل بن سیدکاظم حسینی تنکابنی، نضره الناظرین، باب دوم از نسخه خطی، مقدمه بخش خاتمه، کتابخانه سمامی حائری، بی تا. به نقل از تاریخ و جغرافیای تاریخی رامسر، محمد تقی سجادی.
هم چنین، بنیان‌گذار و پدر آموزش عشایری در ایران حداقل از هفتصد سال پیش، سلطان محمد خدابنده الجایتو بوده‌است. به دستور وی مدرسه سیار ایجاد شد که همراه با اردوی سلطان در ییلاق و قشلاق در حرکت بوده و هیئت تعلیم و محصلان و اطرافیان آن می‌بایستی همراه سلطان محمد خدابنده الجایتو در حرکت باشند؛ بنابراین مدرسه متحرکی به وجود آمد که «وصاف الحضره» صاحب کتاب «تاریخ وصاف»، آن را «مدرسه سیار سلطانی» خوانده‌است.