صمع. [ص َ ] ( ع مص ) زدن کسی را به چوب دستی. || گذار کردن بر قوم و بازداشتن ایشان را بسخن. || بی باکانه بر سر خود رفتن. || خطا کردن در سخن. || خردگوش شدن. ( منتهی الارب ). صمع. [ ص ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صُمعان و صَمعاء. || و کلاب صمع الکعوب ؛ یعنی سگان خرد شتالنگ. ( منتهی الارب ).
معنی کلمه صمع در فرهنگ فارسی
صمعان
معنی کلمه صمع در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی سَمِعَ: شنید - استجابت کرد (کلمه سمع گاهی در معنای شنیدن صدا و سخن اطلاق میشود ، و گاهی در غرضی که عقلا از شنیدن سخن دارند ،یعنی قبول کردن سخن و برآوردن تقاضا و حاجت) معنی سَّمْعَ: شنیدن - استجابت و قبول پیشنهاد و دعوت (کلمه سمع گاهی در معنای شنیدن صدا و سخن اطلاق میشود ، و گاهی در غرضی که عقلا از شنیدن سخن دارند ،یعنی قبول کردن سخن و برآوردن تقاضا و حاجت) تکرار در قرآن: ۱(بار)
جملاتی از کاربرد کلمه صمع
قاسم بن سلّام هروی همچنین شهرتیافته با کُنیهاش ابوعبید/الله (۷۷۱–۸۳۸م) محدث، قاری و فقیه خراسانی بود که بیشتر در عراق زیست و آثار بسیاری نگاشت. در بصره و کوفه، از ابوزید انصاری، اصمعی، معمر بن مثنی، ابن اعرابی و الفراء و کسایی دانش آموخت. بیشتر از هر چیز، به علم قرائت، فقه، اخبار، لغت و ادبیات گرایش داشت. همچنین به آموزگاری روی آورد. او ۱۸ سال در طرسوس قاضی بود. در سال ۲۱۰ قمری از قضاوت استعفا داد و به بغداد رفت. در سال ۲۱۴ق به حج رفت و در حجاز تا پایان عمر ماندگار شد.
در «میزان الاعتدال» الذهبی آمدهاست که مسلم در صحیح خود از نقل روایت از وی، خودداری کرده و «ابن عدی» او را ضعیف دانسته و «الاصمعی» به او گفتهاست: بخدا که چیزی از اسلام در تو نماندهاست.
اصمعی پرسید از ابو عمرو علا که ذبیح اسماعیل بود یا اسحاق؟ گفت: یا اصیمع این ذهب عقلک متی کان اسحاق بمکة انما کان اسماعیل بمکة و هو الّذی بنی البیت مع ابیه و من الدلیل علیه ان قرنی الکبش کان میراثا لولد اسماعیل عن ابیهم و کانا منوطین بالکعبة الی ان احترق البیت و احترق القرن فی ایّام ابن الزبیر و الحجاج.
با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی
چنین گفت اصمعی پیر یگانه که یک شب در عرب گشتم روانه
وی در زمینه ادب و شعر و لغت اساتیدی چون ابوحاتم سجستانی و ریاشی و ابن اخی اصمعی داشته و به سیاحت نیز میپرداخت و مدتی در ایران ساکن بود.
اصمعی گفتش که باری این مگو این سخن با وی تو ای مسکین مگو
مأمون یکی از خواص خود را گفت که همراه اصمعی برو چون آن مرد را ببینی بگوی امیرالمؤمنین تو را می طلبد بی آنکه تفرقه ای به خاطر وی رسد. چون آن مرد حاضر آمد مأمون به وی گفت: تو آن شخص نیستی که دیروز پیش ما آمدی و اظهار فقر و فاقه کردی؟ این صره را به تو دادیم تا صرف معاش خود کنی، که به یک بیت شعر که اصمعی پیش تو فرستاد آن را به وی دادی.
هنگام نثر خیره از او طبع اصمعی هنگام نظم عاجز از او جان بحتری
اصمعی گوید اعرابیی را دیدم صد و بیست سال عمر او بود، گفتم چه درازست عمر تو گفت حسد دست بداشتم چندین سال بزیستم.
شیخ الاسلام انصاری گفت: غیب بر سه گونه است: غیبی هم از چشم و هم از خرد، و غیبی از خرد نه از چشم، و غیبی از چشم نه از خرد. امّا آن یکی که از چشم غیب است نه از خرد آخرت است سرای آن جهانی و فریشتگان روحانی، و جنیان از چشم پوشیدهاند اما علم را حاصلند و در عقول معلوم. و آنچه از عقل غیب است نه از چشم لونها است و صوتها، چشم را و حس را حاصلاند و از عقول غیب. و او که از عقل غیب است و از چشم امروز اللَّه تعالی است در دنیا از چشم و خرد هر دو غیب است. و فردا در آخرت از عقل غیب است، مؤمنان باین همه گرویدهاند در تصدیق خبر بنور تعریف. و قال الاصمعی سألتنی اعرابیّة عن الغیب، فقلت الجنة و النّار فقالت هیهات اشرف الغیب علی الغیب ای اشرف اللَّه علی القلوب الغائبة، فآمنت به سرّا.
هزار شاعر استاد باد مداحت چو بحتری و جریر و چو اصمعی لغوی
مازنی از اصمعی، صالح جرمی و ابوزید انصاری فراگرفت. در روزگار معتصم وارد بغداد شد و از علمای آنجا نیز فراگرفت. در روزگار واثق به سامرا رفت.
روزی اصمعی بر مایده هارون حاضر بود، ذکر پالوده کردند، اصمعی گفت: بسیاری از اعراب باشند که هرگز پالوده را ندیده باشند و نام او نشنیده.
الصمعه (به عربی: الصمعة) یک منطقهٔ مسکونی در تونس است که در استان نابل واقع شدهاست. الصمعه ۷٬۰۱۷ نفر جمعیت دارد.