صلبي

معنی کلمه صلبي در لغت نامه دهخدا

صلبی. [ ص ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به صلب. اَبی. پدری. مقابل بطنی و امی : برادر صلبی ؛ برادر پدری. برادر صلبی و بطنی ؛ برادر ابوینی ، برادر پدری و مادری.
صلبی. [ ص ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به صلب که بطنی است از بنی سامة. ( از الانساب سمعانی ).
صلبی.[ ص ُل ْ ل َ بی ی ] ( ع اِ ) صُلَّب. سنگ فسان. سنگی که بدان جلا دهند. ( منتهی الارب ). رجوع به صُلَّبیَّة شود.

معنی کلمه صلبي در فرهنگ عمید

۱. [مجاز] ویژگی خواهران یا برادرانی که فقط از جانب پدر مشترک باشند.
۲. مربوط به پدر.
۳. مربوط به یک نسل.

معنی کلمه صلبي در فرهنگ فارسی

صلب سنگ فسان سنگی که بدان جلا دهند

جملاتی از کاربرد کلمه صلبي

امیرمحمد سعید المولا (به عربی: أمير محمد عبد الرحمن المولى الصلبي) معروف به ابوابراهیم هاشمی قرشی (به عربی: أبو إبراهيم الهاشمي القرشي) (اکتبر ۱۹۷۶ – ۳ فوریهٔ ۲۰۲۲) دومین خلیفه داعش بود. انتصاب وی توسط یک شورا در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹ کمتر از یک هفته پس از مرگ ابوبکر بغدادی، توسط رسانه‌های داعش اعلام شد. پس از آن ایالات متحده آمریکا برای اطلاعاتی که منجر به دستگیری و محاکمه قرشی شود ۱۰ میلیون دلار جایزه تعیین کرد. قرشی در ۳ فوریهٔ ۲۰۲۲ در عملیات یورش هوایی نیروهای آمریکایی در شمال غرب سوریه کشته شد.