صقر

معنی کلمه صقر در لغت نامه دهخدا

صقر. [ ص َ ] ( ع اِ ) چرغ. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ). چرخ. || هر مرغ شکاری از باز و شاهین و جز آن. ج ، اَصقُر، صُقور، صُقورَة، صِقار، صِقارَه ، صُقر. ( منتهی الارب ). هر مرغی که شکار کند. ( غیاث اللغات ). باز. ابوشجاع. ابوالاصبع. ابوالمنهال. ابوالجراء. ابوعمر. ابوعمران. ابوالمضرجی. ابن احلی. ( المرصع ) :
گر همی ترساندت هر دم ز فقر
همچو کبکش صد سخن ای نره صقر.مولوی.کرمک است این اژدها از دست فقر
پشه ای گردد ز مال و جاه صقر.مولوی.باشق. ( تحفه حکیم مؤمن ). مرغی است که گنجشک صید کند و بپارسی باشه خوانند و به تبریزی یانینا گویند و ابوعماره نیز گویند و گوشت وی گرم و خشک بود چون بپزند و خشک کنند و سحق کنند و دو درم از وی به آب سرد بیاشامند بناشتا سه روز، سرفه سرد و ربو را نافع بود و زهره وی نافع بود جهت ابتدا و نزول آب در چشم کشند قوه باصره بدهدو سرگین وی چون بر کلف مالند زود زایل کند. ( اختیارات بدیعی ).
در صبح الاعشی آمده : جمع آن بر اَصقُر و صُقور و صُقورَة آید و عرب این نوع را حُرّ نامد و اکدر و اجدل گوید. در «المصاید و المطارد» آمده : آن را بغال الطیر گویند چه از همه پرندگان بر آزار شکیباتر و در برداشتن غذای خشن تواناتر و از همه الیف تر و بر پرندگان دلیرتر است و مزاج آن از بازی و شاهین خنک تر بود و بدین جهت بر آهو و خرگوش برآغالد و بر پرنده چنین نباشد چه از آن بجهد و بخصوص از بازی راهبرتر بود و با مردمان زودتر خو گیرد و خرسندتر بود و خنک مزاج تر بود. آب نیاشامد هر چند که روزها بگذرد و نوعی از آن به گنددهان وصف شود و مسکن آن غارها و شکافهای کوه باشد و به سر درختان و بلندی کوه ها نشود و عرب آن صقرها که وحشی را بگریزاند بستاید و آن را که پرندگان الیف را بگریزاند مذمت کند و گوید آن بلادت نماید و فلاح نیابد و صقر، کرکی و مانند آن و بط و دیگر پرندگان آبی را شکار کند و صقر در پرش از همه بالداران پایدارتر و در دنبال کردن شکار از همه حریص تر است تا آنجا که گویند یکی از پادشاهان مصر بامداد جمعه در مصر بازی را به شکار کرکی فرستاد و هنگامی که مردمان به دمشق نماز جمعه می خواندند صقر و کرکی بجامع اموی افتادند و صقر را بگرفتند و لوح سلطان با آن بیافتند و بشناختند. نائب شام ماجرا بسلطان نوشت و صقر و شکار آن را بفرستاد. در المصائد و المطارد آرد که از الوان صقر سرخ و پیسه و سیاه مایل بسبزی یا سرخ مایل بسیاهی ( احوی ) و سپید و ابلق باشد و گوید مستحب است که صقر سرخ گون ، بزرگ سر، فراخ چشم ، تمام منقار، درازگردن ، پهن سینه ، ممتلی ءالزور، پهن میان ، بزرگ ران ، کوتاه ساق ، درازبال ، کوتاه دم ، سبطالکف ، درشت انگشت ، فیروزجی گون ، سیاه زبان باشد و نشستن آن قریب به قفا باشد و فراهم آمدن این صفات خرامیدن و وثاقت و سرعت آورد. ادهم بن محرز گوید: نخستین کسی که با صقر بازی کرد حارث بن معاویةبن کنده کندی است. روزی به شکار شد. دو شکارچی را دید که دام های چندی بر پا کرده بودند و گنجشکان در آن دام ها بیفتادند. این هنگام صقری از هوا بطلب گنجشکان بیامد حارث بفرمود تا دام هابرای شکار صقرها برپا دارند و چند صقر شکار کرد و گویند شکار کردن صقر طبیعی وی نباشد بلکه بدو آموزند بدلیل آنکه چون جوجه باز را از لانه آن بگیرند و تربیت کنند نیکوترین شکار را بگیرد چه شکار طبیعی اوست اما صقر را اگر از لانه گیرند و بزرگ شود جز خوراک خود شکار نکند. ( صبح الاعشی ج 2 ص 60 ). || شیرنیک ترش. ( منتهی الارب ). شیر سخت ترش. ( مهذب الاسماء ). || دوشاب. ( منتهی الارب ). || دوشاب خرما. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || آب برگردیده رنگ و مزه. ( منتهی الارب ). || دائره سپسجای لبد و هما صقران. ( منتهی الارب ). الدائرة خلف موضع لبد الدابةو هما اثنان. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه صقر در فرهنگ معین

(صَ ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - چرخ (جان . ). ۲ - هر مرغ شکاری از باز، شاهین و جز آن ، ج . اصقُر صُقور، صِقار، صِقاره ، صُقر.

معنی کلمه صقر در فرهنگ عمید

= چرغ

معنی کلمه صقر در فرهنگ فارسی

پرندهای شکاری که به فارسی آنراچرغ یاچرخ میگویند
( اسم ) ۱ - چرغ چرخ . ۲ - هر مرغ شکاری از باز شاهین و جز آن جمع : اصقر صقور صقار صقاره صقر .
خرما که از وی دوشاب سازند

معنی کلمه صقر در ویکی واژه

چرخ (جان.)
هر مرغ شکاری از باز، شاهین و جز آن ؛
اصقُر صُقور، صِقار، صِقاره، صُقر.

جملاتی از کاربرد کلمه صقر

بر اساس یک سند سری سفارت بریتانیا در بغداد، اولویت‌های صدام حسین در آغاز جنگ چنین بود: اولویت نخست: تصرف آبادان و خرمشهر و پیشروی به سوی اهواز. اولویت دوم: پس از گذر از قصر شیرین پیشروی به سوی جاده کرمانشاه، تصرف اراضی نوار شمال و جنوب مندلی. اولویت سوم: کمک از شیخ صقر حاکم رأس‌الخیمه برای سوخت‌دهی به جنگنده‌های عراقی، حمله به جزایر سه‌گانه و اشغال آن‌ها و سپس، تحت فشار قرار دادن تهران برای آغاز مذاکره در شرایط اشغال اراضی ایران.
چرخ شود تیره خلق خیره چو با خشم صقر بتازد ز،وکر، و قسوره ازغاب
احمد البشر رومی (۱۹۱۵–۱۹۹۲) تاریخ‌نگار، پژوهشگر، نویسنده و شاعر کویتی بود که به آموزگاری نیز پرداخت و کارمند دولت شد. مقالات عن الکویت، الأمثال الکویتیة المقارنة (ضرب‌المثل‌های تطبیقی کویتی)، معجم المصطلحات البحریة فی الکویت (فرهنگنامهٔ اصطلاحات دریایی در کویت) و دیوان صقر الشبیب از آثار و بررسی‌های اوست. کتابخانهٔ شخصی خود را به کتابخانهٔ ملی کویت اهدا نمود.
کو همی ترساندت هر دم ز فقر هم‌چو کبکش صید کن ای نره صقر
احمد صقر (عربی: أحمد علي صقر؛ زادهٔ ۷ آوریل ۱۹۷۰) بازیکن فوتبال اهل لبنان بود.
آنتوان صقر (عربی: انطوان صقر بازیکن فوتبال اهل لبنان بود.
با مرگ صقر ثانی در بمبیی در سال ۱۲۹۸ه. ق. /۱۸۸۰م. شیخ حسن ابن محمد از شاخه جانبی ال معین به حکومت رسید. دو سال بعد جای او را به عبدالله ثالث سپردندند. اما با مرگ عبدالله ثالث در سال ۱۳۰۲ه. ق. /۱۸۸۴م. شیخ حسن که در مسقط به سر می‌برد دوباره دعوت به حکومت شد. در سندی از مرکز اسناد وزارت خارجه ایران از قول حکمران بوشهر می‌خوانیم که او در سدد بوده از نفوذ شیخ حسن معینی در بین اعراب استفاده نموده و مانع تسلط انگلیس بر جزایر هنگام و تنب گردد.
کرمکست آن اژدها از دست فقر پشه‌ای گردد ز جاه و مال صقر