صحنه
معنی کلمه صحنه در لغت نامه دهخدا

صحنه

معنی کلمه صحنه در لغت نامه دهخدا

( صحنة ) صحنة. [ ص َ ن َ ] ( ع اِ ) بمعنی مصحنه است و آن آوندی است مانند کاسه. ( منتهی الارب ). || صحنه. سِن نمایش.
صحنة. [ ص ُ ن َ ] ( ع اِ )زمین فراخ هموار نرم میان سنگستان. ( منتهی الارب ).
صحنه. [ ص َ ن َ ] ( اِخ ) یکی از بخش های شهرستان کرمانشاهان. این بخش در شمال باختری شهرستان واقع و حدود آن بشرح زیر است : از طرف شمال به بخش سنقر کلیائی از شهرستان کرمانشاه. از طرف جنوب خاور کنگاور کلیائی از شهرستان کرمانشاه. از طرف جنوب خاور شهرستان نهاوند. از طرف جنوب بخش هرسین کرمانشاه. از طرف جنوب باختر دهستان دروفرامان بخش مرکزی کرمانشاه. از طرف باختر بدهستان های پای روند و بیلوار بخش مرکزی کرمانشاه. آب و هوای بخش نسبت به پستی و بلندی متغیر است بدینطریق که هوای دهستانهای خدابنده لو، کندوله سردتر از قسمت دشت دینور و دهستان چمچمال معتدل تر از سایر نقاط است و هوای قرای مجاور رودخانه دینور دهستان چمچمال که برنج کشت مینمایند مالاریائی است. قرای بخش از رودخانه های گاماسیاب ، دینور و شعبات آنها و چشمه ها مشروب می شود. محصول عمده بخش غلات آبی و دیمی ، چغندر و حبوبات ، لبنیات ، تریاک و توتون می باشد. در این بخش چهار رشته کوه اصلی و چندین رشته منشعب از آنان مشاهده می شود: 1 - سلسله کوه پراو - این کوه در باختر بخش و شمال دشت دروفرامان واقع شده ، امتداد آن شرقی و غربی و بکوههای شمالی تنگ کنشت متصل می شود. ارتفاع کوه بیستون واقع در شمال آبادی بیستون 2794 گز و بلندترین قله آن در خاور آبادی کوفه 3352 گز است. 2 - سلسله کوه شمالی - از قله مشهور امروله رشته ای در جهت شمال باختر منشعب از گردنه مله ماس گذشته بارتفاعات شمالی دره خلیل منتهی می شود. بلندترین قلل این رشته کوه امروله بارتفاع 3193 گز، نخودچال در شمال آبادی کل گدار بارتفاع 3267 گز و قله دالاخانی بارتفاع 3138 گز است. 3 - رشته کوه بوالین - بین دهستان دینور و دهستان چمچمال و رودخانه های گاماسیاب و دینور واقع شده. ارتفاع بلندترین قله آن 2509 گز است. 4 - ارتفاعات جنوبی عامله و سراب بادیه که در منتهی الیه جنوبی بخش واقع و بلندترین قله آن 2267 گز است. برای اینکه ارتفاعات نسبت بدشت ها کاملاً مجسم شود ارتفاع چند نقطه مهم تعیین می شود. ارتفاع صحنه 1342 گز. بیستون 1311 گز. میان راهان 1351 گز است. مهم ترین چشمه های این بخش عبارت اند از: سرآب بید سرخ مشهور به سرآب صحنه - سرآب بخوران - سرآب برناج - سرآب غلام ویس و سرآب چهار چشمه صحنه. راه شوسه کرمانشاه به طهران از وسط دهستانهای چمچمال و حومه ، راه شوسه کرمانشاه به سنقر از وسط دهستان دینور میگذرد. بواسطه مسطح بودن اراضی بخش به اکثر قرای مهم ، تابستان اتومبیل میتوان برد. بخش صحنه از چهار دهستان زیر و از 211 آبادی تشکیل ( شده است و ) جمعیت آن 47500 تن است. دهستان جومه 10 آبادی 6200 تن. دهستان خدابنده لو 21 آبادی 3900 تن. دهستان دینور 83 آبادی 23700 تن. دهستان چمچمال 97 آبادی 13700 تن. دهستان حومه صحنه از ده آبادی تشکیل شده ، قرای مهم آن عبارت اند از: سرآب بید سرخ و بید سرخ. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

معنی کلمه صحنه در فرهنگ معین

(صَ نَ یا نِ ) [ ع . صحنة ] (اِ. ) ۱ - زمین هموار. ۲ - در فارسی به معنای محل نمایش نمایشنامه . ۳ - کوچک ترین واحد کامل فیلم که مجموعه ای است از یک سلسه نما که به دنبال یکدیگر می آیند و تشکیل یک واقعه را می دهند. ۴ - منظره ای واقعی یا خیالی که رویدادی را نش

معنی کلمه صحنه در فرهنگ عمید

۱. (سینما، تئاتر ) محل نمایش در تماشاخانه، سن.
۲. جای وسیع.
۳. زمین هموار.

معنی کلمه صحنه در فرهنگ فارسی

۱- بخشی است از شهرستان کرمانشاهانواقع در شمال غربی شهرستان و آن محدود است از شمال ببخش سنقر کلیایی ( شهرستان کرما نشاه ) از جنوب شرقی به شهرستان نهاوند از جنوب ببخش هرسین ( کرمانشاه ) و از مغرب بدهستانهای پای روند و بیلوار ( بخش مرکزی کرمانشاه ) . آب و هوای آن نسبت بپستی و بلندی متغیر است . قرای بخش از رود خانه های گاماسیاب دینور و شعب آنها مشروب میشود . محصول عمده غلات آبی و دیمی چغندر حبوبات توتون و لبنیات است . راه شوسه کرمانشاه بتهران از وسط دهستانهای چم چال و حومه و راه شوسه کرمانشاه بتهران از وسط دهستانهای چم چال و حومه راه شوسه کرمانشاه به سنقر از وسط دهستان دینور می گذرد.این بخش از ۴ دهستان و ۲۱۱ آبادی تشکیل شده و جمعیت آن ۴۷۵٠٠ تن است.۲ - قصبه مرکزی بخش واقع در ۶۱ کیلومتری کرمانشاهکنار شوسه کرمانشاه بتهران .هوای آن بواسطه فراوانی درخت رودخانه در بند صحنه وزش باد از دهلیز آب باریک و در بند خوب و تابستان معتدل است . آب قصبه از زه آب دره در بند چهار چشمه تامین میشود .محصول عمده غلات حبوبات انواع میوه چعندر قند و توتون ۱۱۱۳۳ تن سکنه .
زمین هموار، جای وسیع، محل نمایش درتماشاخانه، سن
( اسم ) آوندیست مانند کاسه مفحته .
قصبه مرکزی بخش صحنه شهرستان کرمانشاه

معنی کلمه صحنه در فرهنگستان زبان و ادب

{scene} [سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] [سینما و تلویزیون] 1. مجموعۀ نماهایی که در یک مکان واحد، از یک رویداد فیلم برداری شود 2. محل وقوع رویدادی که از آن فیلم برداری می شود [هنرهای نمایشی] واحد تقسیم پرده یا نمایشنامه که مبنای آن ورود و خروج شخصیت های نما...
{set} [سینما و تلویزیون] هر مکان فیلم برداری یا تصویربرداری اعم از داخل یا خارج استودیو
{stage , scene} [هنرهای نمایشی] عرصۀ نمایش در تماشاخانه، معمولاً بالاتر از سطح زمین

معنی کلمه صحنه در دانشنامه عمومی

صحنه (آلبوم). صحنه ( به انگلیسی: The Stage ) هفمین آلبومی است که توسط گروه هوی متال آمریکایی اونجد سون فولد در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶ منتشر شد. ضبط این آلبوم در شرکت «کپیتال رکوردز» و به تهیه کنندگی جو بارسی انجام شد. در این آلبوم به دلیل اینکه گروه تصمیم گرفت تا درامری را انتخاب کند که بیشتر به سبک آلبوم جدید گروه بخورد بروکس واکرمن جانشین آرین ایلیجی درامر گروه شد. این آلبوم مقام چهارم در بیلبورد ۲۰۰ را بدست آورد و آهنگ "صحنه" از این آلبوم نامزد شصتمین مراسم جایزه گرمی در بخش بهترین آهنگ در سبک راک شد.
صحنه (تئاتر). صحنه یا سن ( به فرانسوی: Scène ) در تئاتر و هنرهای نمایشی، یک فضای تعیین شده برای نمایش اثر است. صحنه به عنوان یک فضا برای بازیگران یا نوازندگان است و نیز بعنوان یک نقطه کانونی ( صفحه نمایش در سالن های سینما ) برای مخاطبان عمل می کند. انواع مختلفی از صحنه وجود دارد که بر اساسِ استفاده و ارتباط با مخاطب متفاوتند.
صحنه (کرمانشاه). صحنه یا سحنه یکی از شهرهای لک نشین شهرستان صحنه در استان کرمانشاه و در ۵۵ کیلومتر شهر کرمانشاه در جادهٔ کرمانشاه به همدان قرار دارد. طول جغرافیایی شهر ۴۷٫۶۸۷۲ و عرض جغرافیایی آن ۳۴٫۴۸۴۴ می باشد. شهر صَحنه مرکز شهرستان صحنه است. سرآب صحنه از مناطق دیدنی شهرستان صحنه می باشد که دارای آبشار، درختان وحشی و باغ میوه، کوه های بلند بوده و اثر تاریخی گوردخمه صحنه در آنجا قرار دارد.
منبع اصلی تهیه آب این شهر، سرآب صحنه است که دارای رودخانه ها و چشمه های بسیاری است و منطقه را به سرزمینی پرآب و حاصلخیز با هوایی معتدل تبدیل نموده است.
وجه تسمیه و تاریخچه شهر صحنه به درستی مشخص نیست. صرف نظر از شکل مکتوب عربی ( صحنه ) ، می توان آن را تلفّظ سئنه/ sa, ena دانست که به معنی شاهین است. در اسامی جاهای دیگر مانند سنه ( سنندج ) ، هرسین، و شاهیندژ یا ساییندژ این جزء پدیدار است. [ نیازمند منبع]
ابن خردادبه به مکانی به نام سیسَر اشاره کرده و یاقوت حموی نوشته که در نزدیکی آنجا مکانی به نام صد خانیه یا صد خانه قرار دارد که چشمه های بسیاری در آن دیده می شود. خانه به معنای چشمه است که در گویش گورانی هانه گفته می شود. از این رو برخی واژۀ صحنه را کوتاه شدۀ «صد هانه» و به معنای صد چشمه دانسته اند.
در سفرنامه ای از ناصرالدین شاه در دورۀ قاجار از «قریه صحنه» به عنوان روستایی حاصل خیز نام برده شده است. بر اساس آثار تاریخی که در شهر موجود است کاروانسراهای شاه عباسی در خیابان شاه عباسی و گوردخمه صحنه در کوه های دربند صحنه از دیرباز در مسیر راه های کاروان رو قرار داشته است.
بنابر یکی از روایاتی که در مورد قتل خواجه نظام الملک طوسی وجود دارد و در تاریخ جهانگشای نوشتۀ عطاملک جوینی آمده، وی در سال ۴۸۵ قمری ( ۱۴ اکتبر ۱۰۹۲ ) در صحنه توسط یک نفر باطنی کشته شده است.
زبان ساکنان این منطقه لکی و کردی جنوبی با گویش ویژه شهرستان های صحنه و کنگاور ( برمبنای کردی کرمانشاهی ) میباشد.
بخش بزرگی از ساکنان صحنه پیرو آیین یارسان و بقیه نیز پیرو شیعه دوازده امامی هستند. همچنین اقلیتی از پیروان بهایی و یهودی نیز در صحنه زندگی می کنند.
تا پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ تمام اراضی شهر صحنه از خانه ها تا مکان های تجاری، اداری و مدارس در مالکیت میرزا جوادخان معاون السلطنه بود، هرچند زمین های کشاورزی با اجرای قانون اصلاحات ارضی به مالکیت کشاورزان درآمده بودند. پس از انقلاب تمام شهر صحنه به صورت یک جا در اختیار کمیتهٔ امداد امام خمینی قرار گرفت اما سندی که برای آن صادر شد، عرصهٔ ۶ دانگ شهر صحنه بود و هیچ یک از اماکن شهر صحنه سند ثبتی ندارند.
معنی کلمه صحنه در فرهنگ معین
معنی کلمه صحنه در فرهنگ عمید
معنی کلمه صحنه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه صحنه در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه صحنه در دانشنامه عمومی
معنی کلمه صحنه در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه صحنه در دانشنامه آزاد فارسی

صحنه (scene)
در نمایش، زیر بخشی از هر پرده است که حاکی از تغییر محل وقوع ماجرا یا فضای آن و یا مثلاً ورود شخصیتی مُهم است. صحنه تقریباً مُعادل فصل در کتاب است. بنا به سنت، عوض شدن صحنه را با تغییرات اثاثیۀ آن مشخص می کردند؛ و اصطلاح صحنه آرایی از همان جاست.

جملاتی از کاربرد کلمه صحنه

چون گل رخسار یارم بشکفد در صد بهار دست قدرت را گلی در صحنه صنعت گری
طبیعت اندرین تاریک صحنه، مرمرا همچون چراغی منطقی آورد تا سازد چراغانش
درون صحنهٔ بازی‌، یکی نمایشگر اگر دوگونه نمایش دهد، بسی والاست
صحنها چیده که از غیرتشان چهره شمس نهاری شام است
پر از تیغ شد صحنه ی کارزار همی تافت چون برق ترک سوار
آنی که چو در وصف روان بخشی خلقت بر صحنه کفم جلوه گری داد قلم را
دوش خوابی دیده ام پیرایه تعبیر آن صحنه ذات سپهر دولت و خورشید دین
درخت گل ز باران سحر بهر قدح نوشان نهاده صحنهای لعل پر در عدن بر سر
صحنه لر چرخ فلک تک بورولوب، گاه دا چؤنورلر
در نمایشگهِ این صحنهٔ پر بیم و امید هر چه دیدیم به جز پرده و پندار نبود