صاحب تصرف

معنی کلمه صاحب تصرف در لغت نامه دهخدا

صاحب تصرف. [ ح ِ ت َ ص َرْ رُ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) مالک و متصرف. || مرشدی که بتواند حالتی را از مرید بگیرد یا به او بدهد : و حالی که به متابعت و سلوک میبود، هر صاحب تصرفی آن را نمیتواند تصرف نمود... ( انیس الطالبین ص 219 ).

معنی کلمه صاحب تصرف در فرهنگ معین

( ~ . تَ صَ رُّ ) [ ع . ] (ص مر. ) ۱ - مالک . ۲ - مرشدی که بتواند در احوال تصرف کند.

معنی کلمه صاحب تصرف در فرهنگ عمید

۱. آن که در امری حق تصرف دارد، مالک، متصرف.
۲. (تصوف ) مرشد و پیری که در احوال مرید تصرف کند و حالت تازه ای به او دهد یا حالتی را از او سلب کند.

معنی کلمه صاحب تصرف در فرهنگ فارسی

۱ - آن که در امری حق تصرف و دخالت دارد مالک . ۲ - مرشدی که بتواند حالتی را از مرید بگیرد یا بدهد .

معنی کلمه صاحب تصرف در ویکی واژه

مالک.
مرشدی که بتواند در احوال تصرف کند.

جملاتی از کاربرد کلمه صاحب تصرف

بدانک در سلوک راه دین و وصول بعالم یقین از شیخی کامل راهبر راهشناس صاحب ولایت صاحب تصرف گزیر نباشد. بیت
و یقین شناسد که فایده کلی آنگه حاصل شود که ذکر از شیخی کامل صاحب تصرف تلقین ستاند که تیر وقتی حمایت کند که ازتر کش سلطان ستانند تیر که از دکان تیر تراش ستانند حمایت ولایت نکند اما دفع خصم را بشاید چنانک شرح آن بیاید ان‌شا‌ءالله تعالی. صلی‌الله علی محمد و آله.
و روح را نیز تجلی باشد و درین معنی سالکان را غلط بسیار افتد گاه بود که صفات روح یا ذات روح تجلی کند سالک را ذوق تجلی حق نماید و بسی روندگان که درین مقام مغرور شوند و پندارند که تجلی حق یافتند. و اگر شیخی کامل صاحب تصرف نباشد ازین ورطه خلاص دشوار توان یافت.
وجه چهارم آنک روندگان را از ابتلا و امتحان گوناگون که سر تا سر این راه از آن است وقفات و فترات بسیار افتد شیخی صاحب تصرف باید بتصرف ولایت مرید را از وقفه و فترت باز استاند و باز گرمی طلب و صدق ارادت درو پدید آرد و بلطایف الحیل قبض و ملالت تو فسردگی از طبع او بیرون برد و بعبارات و اشارات لطیف داعیه شوق در باطن او پدید آرد«و ذکر فان الذکری تنفع المومنین».