شهرآشوب

معنی کلمه شهرآشوب در لغت نامه دهخدا

( شهرآشوب ) شهرآشوب. [ ش َ ] ( نف مرکب ) آشوبنده شهر. ( یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء ). که شهر را به آشوب و فتنه و فساد کشد. || کسی که در حسن و جمال ، فتنه شهری باشد. کسی که از حسن یا فساد خود نظم شهری را بر هم زند. ( فرهنگ نظام ). کسی که در حسن و جمال ، فتنه و آشوب شهری باشد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). معشوق :
حلق خلقی را بطوق شوق تو در بند کرد
زلف مشک افشان شهرآشوب مه چوگان تو.خاقانی.گر آن عیار شهرآشوب وقتی حال ما پرسد
بگو خوابش نمیگیرد بشب از دست عیاران.سعدی.جهان از فتنه و آشوب یکچندی برآسودی
اگر نه روی شهرآشوب و چشم فتنه انگیزت.سعدی.چه شهرآشوبی ای دلبند مقبول
چه بزم آرایی ای گلبرگ خودروی !سعدی.بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من
تا ز اشک و چهره راهت پر زر و گوهر کنم.حافظ.فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبراز دل که ترکان خوان یغما را.حافظ.چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهرآشوب
بتلخی کشت حافظ را و تیر اندر کمان دارد.حافظ. || ( اِ مرکب ) یکی از انواع شعر فارسی است و تعریفی که فرهنگ نویسان از آن کرده اندچنین است : مدح و ذمی که شعرا اهل شهر را کنند. ( بهار عجم ) ( بحر عجم ) ( آنندراج ) ( کشف اللغات ). شهرانگیز نیز بضبط بهار عجم ، بمعنی شهرآشوب ، و آن نظمی است که تعریف یا ذم اکثر مردم شهر در آن باشد. اما شهرآشوب یا شهرانگیز بهر نوع شعری که در توصیف پیشه وران یک شهر و تعریف حرفت و صنعت ایشان سروده باشد اطلاق میشودولو اینکه خود عنوان دیگری داشته باشد، همچنانکه شهرانگیز سیفی بخاری موسوم به صنایعالبدایع و شهرآشوب لسانی شیرازی که عنوان مجمعالاصناف دارد شهرآشوبی که شعرا در مدح یا قَدْح یک شهر و مردم آن گفته باشند ارزش و مقدار شهرآشوب از نوع اخیر را ندارد، چه این نوع شعر از نظر جامعه شناسی و اشتمال بر لغات و اصطلاحات فنی و اسامی کارافزارها و ذکر صنایع و حِرَف رایج ادوار مختلف فواید بسیاری را در بر دارد و بیشتر تذکره نویسان از شهرآشوبهایی که یاد کرده اند نمونه به دست نداده اند و یا آنکه بذکر یکی دو بیت اکتفا نموده اند. برای سرودن شهرآشوب نوع خاصی از شعر در نظر گرفته نشده است ، و آنچه تاکنون به دست آمده است بصورت قطعه و قصیده و رباعی و غزل و مثنوی بوده اما در مجموع آنها که برای محترفه سروده شده بیشتر در قالب رباعی است و آنچه در مدح یا ذم یک شهر است غالباً بصورت قصیده و مثنوی. قدیمترین شعر فارسی که با عنوان خاص شهرآشوب در دست است ، قطعات مختلف الوزنی است از مسعودسعد، و نخستین تذکره نویسی که از این نوع یاد کرده امیر علیشیر نوایی است که در ذکر سیفی بخاری آورده است و نویسد که او مخترع این طریقه بوده است. گرچه در قرنهای نهم و دهم و یازدهم هجری «اختراع » به شعری اطلاق میشده که از حیث وزن و قافیه یا قافیه و ردیف و یا ردیف تنها بیسابقه باشد ولی در اینجا شهرانگیز ( شهرآشوب ) گفتی در قالب غزل است که پیش از سیفی سروده نشده بود و وی در این کار مخترع بوده است. بعد از شهرآشوب و شهرانگیز به اشعاری از همان نوع برمیخوریم با عناوین عالم آشوب ، دهرآشوب ، جهان آشوب ، فلک آشوب که در مجموع همه بیک معنی است. و در مقابل چه بسا شهرآشوبهایی سروده شده که با وجود اشتهار عنوان شهرآشوب ندارد، مانند کارنامه بلخ حکیم سنائی غزنوی و قصیده لامیه کمال الدین کوتاه پای. شعرایی که برای محترفه شهرآشوب سروده اند عموماً آنها را شوخ و مهروی و محبوب و بت و دلبر و دلدار خوانده اند و سراینده شهرآشوب در عین حال که قصد تفنن و هنرنمایی داشته متوجه این نکته بوده است که قبلاً تعریف خشک و بیروح از هنر یک آهنگر و ذکر آلات و افزار کار چندان لطفی ندارد لذا هر صنعتگر و پیشه وری را یک محبوب فتنه گر و شهرآشوب وانمودساخته و از در عشق و عاشقی سخن بمیان آورده است. شهرآشوب گویی اختراع و ابتکار ایرانیان است و شعرای ترک هم تقلید از ایشان کرده اند. قدیمترین شعری که بزبان عربی در وصف محترفه سروده شده قطعات مختلف الوزنی از یک شاعر ایرانی یعنی ابوعلی حسن بن ابی الطیب باخرزی پدر ابوالقاسم علی صاحب دمیةالقصر است که سه قطعه از آنرا در کتاب یتیمةالدهر ثعالبی ( ج 2 ص 37، 38 ) آورده و از نوع دیگر قصیده بائیه مطولی است موسوم به مقراض الاعراض در هجو کثیری از رؤسای دمشق سروده ابن عنین دمشقی ( محمدبن نصراﷲبن حسین بن عنین ) متولد 549و متوفای 630 هَ. ق. و ذکر آن در معجم الادباء یاقوت چ مصر ج 4 ص 123 و وفیات الاعیان ابن خلکان چ تهران ص 130 آمده است ، که بر اثر آن شاعر نفی بلد شد و به ایران آمد. حاجی خلیفه در کشف الظنون ذیل شهرانگیز از شش نفر شاعر ترک نام برده است که شهرآشوب سروده اند و شعرای مزبور عبارتند از کمالی قرن دهم هجری ، مسیحی ( 918 هَ. ق. )، محمد سلوکی قرن دهم ، یحیی قرن دهم ، محمودبن عثمان لامعی بروسوی ( 938 هَ. ق. )، سید پیرمحمد عاشق چلبی ( 939 هَ. ق. ). گیب مستشرق انگلیسی و مؤلف تاریخ ادبیات ترک در ج 2 از کتاب مزبور ( ص 232 ) در ذیل مسیحی نوشته است که شهرانگیز از مخترعات عثمانیان است ولی ادوارد براون انگلیسی باآنکه از شهرآشوبهای شعرای قدیم ایران مانند مسعودسعد و غیره اطلاعی نداشته این گفته را نپذیرفته و در تاریخ ادبیات ایران ( ج 2 ص 158، 159 ترجمه رشید یاسمی ) ذیل فضولی بغدادی می نویسد: سام میرزا در تحفه سامی که در 957 هَ. ق. / 1550 م. تألیف شده دو نفر شاعر را نام می برد، یکی وحید قمی ( وحیدی صوابست )، دیگر حریفی اصفهان ( حرفی صوابست ) که آن یک در تبریز و این دیگر در گیلان به گفتن آن قسم شعر مبادرت ورزیده اند. گرچه تاریخ سرودن این اشعار بعد از شهرانگیز ترکی است که مسیحی شاعر سروده است لیکن هیچ دلیلی در دست نیست که شیوع آن قسم شعر را در ایران تجددی یافته و طرز تازه یافته باشند. رجوع شود به شهرآشوب در شعر فارسی تألیف احمد گلچین معانی و مقاله محجوب در کتاب هفته شماره ٔ90 صص 86 - 104 مورخ یکشنبه دهم شهریور 1342 هَ. ش. و مجالس النفائس ص 231. از شاعران فارسی که شهرآشوب سروده اند عبارتند از:

معنی کلمه شهرآشوب در فرهنگ معین

( شهرآشوب ) ( ~ . ) (ص فا. ) ۱ - دارندة جمال و زیبایی بسیار که در حسن و جمال فتنة شهر باشد. ۲ - یکی از آهنگ های موسیقی .

معنی کلمه شهرآشوب در فرهنگ عمید

( شهرآشوب ) ۱. آشوبندۀ شهر، کسی که در شهر فتنه و آشوب برپا می کند.
۲. ویژگی آن که به واسطۀ حسن و جمال خود باعث فتنه و آشوب شود.
۳. (اسم ) (موسیقی ) از آهنگ های موسیقی ایرانی.

معنی کلمه شهرآشوب در فرهنگ فارسی

( شهر آشوب ) ( صفت ) ۱ - کسی که شهری را به قتنه و فساد بر هم زند . ۲ - کسی که در حسن و جمال فتنه شهری باشد . ۳ - یکی از آهنگهای موسیقی های ایرانی ٠
یکی از انواع شعر فارسی است و تعریفی که فرهنگ نویسان از آن کرده اند چنین است : مدح و ذمی که شعرا اهل شهر را کنند .

معنی کلمه شهرآشوب در فرهنگ اسم ها

اسم: شهرآشوب (دختر، پسر) (فارسی)
معنی: آن که در شهر ایجاد فتنه و آشوب می کند، بسیار زیبا و دلربا، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی

معنی کلمه شهرآشوب در دانشنامه آزاد فارسی

شهرآشوب. نوعی شعر در شعر فارسی که به دو معناست: ۱. شعری که در آن به مشاغل اجتماعی پرداخته می شود و مثلاً در ستایش صاحبان مشاغل یا در وصف آنان گفته می شود. مانند شهرآشوب های مسعود سعد سلمان: مَهِ سنگین دلی ای مهر دل جوی/بت شیرین لبی ای یار زرگر/بدیدم زرگری شیرین نهادی/از آن کردم رُخان خویش چون زر/مگر روزی رخان چون زر من/نهی جانا به سیمین عارضت بر. سنایی، مهستی گنجوی، امیرخسرو دهلوی، و برخی از شاعران سبک هندی چون بیدل و فیضی فیاضی شهرآشوب هایی دارند؛ ۲. شعری که در آن زبان به نکوهش اهالی شهری یا سرزمینی گشایند. این گونه شعرها گاه سبب طغیان مردم علیه شاعر می شود. از مشهورترین شهرآشوب های شعر فارسی، در معنای اخیر، شهرآشوب انوری در نکوهش اهالی بلخ است: بلخ شهری است در آگنده به اوباش و رنود/در همه شهر و نواحیش یکی بخرد نیست.

معنی کلمه شهرآشوب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شهر آشوب (شعر). یکی از فنون سرودن شعر در ادبیات فارسی شهر آشوب می باشد که در لغت به معنی آشوبنده شهر است و کسی که در حسن و جمال فتنه شهری باشد؛ کسی که از حسن یا فساد خود نظم شهری را بر هم زند. در ادبیات فارسی، شهر آشوب در این معنا کاربرد فراوانی دارد و نمونه های آن بسیار است.
شهر آشوب، گونه ای از شعر فارسی است که در دو معنا کاربرد دارد:
← توصیف صاحبان مشاغل و اصناف
از ماجرای مردم بلخ و تنبیه شاعری که توهین کرده بود، وجه تسمیه (علت نامگذاری) این نوع شعر ادبی روشن می گردد؛ چرا که این اشعار با برانگیختن احساسات مردم یک شهر، سبب به هم خوردن نظم و آرامش آن شهر می شد. مردم خشمگین گاهی این عمل شاعر را با آزار و دستگیری او پاسخ می گفتند و گاهی با بریدن زبان و حتی کشتن او.گاهی شاعران از روی مبالغه به این گونه اشعار، عالم آشوب، دهر آشوب و جهان آشوب نیز گفته اند.
تاریخ پیدایش
قدیمی ترین شعری که با عنوان شهر آشوب در تاریخ ادبیات فارسی ثبت شده است، مجموعه ای ۹۲ قطعه ا ی است که در دیوان مسعود سعد سلمان (۴۳۸ – ۵۱۵ هـ.ق) وجود دارد که در هر یک از این قطعات یکی از مشاغل و حرفه ها توصیف شده است. اگرچه بیش از آن نیز از اشعاری با همین مضمون سروده شده بود، مثل ابیاتی از کارنامه بلخ اثر سنایی غزنوی، اما هیچ یک از آنها عنوان شهر آشوب به خود نگرفتند.پس از مسعود سعد، تا حدود قرن ۹ و ۱۰ شهر آشوب در انزوا و سکوت به سر برد و شاعران کمتر به آن رغبت نشان دادند، اما در دوره صفوی، بار دیگر شهر آشوب در بین شاعران رواج یافت.
ویژگی ادبی
...

معنی کلمه شهرآشوب در ویکی واژه

دارندة جمال و زیبایی بسیار که در حسن و جمال فتنة شهر باشد.
یکی از آهنگ‌های موسیقی.

جملاتی از کاربرد کلمه شهرآشوب

فَغان، کـاین لولیانِ شوخِ شیرین‌کارِ شهرآشوب، چنان بردند صبر از دل، که تُرکان خوانِ یَغما را.
موفق بن احمد خوارزمی (۴۸۴–۵۶۷ هجری) فقیه، محدث و مورخ اهل سنت سدهٔ ششم هجری است. از آثار او المناقب و مقتل الحسین است. زمخشری و عمر بن محمد بن احمد نسفی از استادان او، و ابن شهرآشوب از شاگردان او بوده‌اند. تاریخ تولد و وفاتش مورد اختلاف است، اما احتمالاً سال تولدش ۴۸۴ و سال وفات ۵۶۸ هجری بوده‌است. یاقوت حموی او را «حافظ می‌نامد» و صلاح‌الدین صفدی در الوافی بالوفیات از او تمجید کرده‌است.
ایا نگار دل آویز ترک شهرآشوب که هم ضیأعیونی و هم حیات قلوب
به‌گفتهٔ ولیری در دانشنامهٔ اسلام، پس از صلح حسن و معاویه در سال ۴۱ ه‍. ق، حسین سالی یک یا دو میلیون درهم مقرری بر اساس صلحنامه را پذیرفت و چندین بار به دمشق رفت؛ جایی که هدایای بیشتری به او می‌رسید. به‌گفتهٔ دانشنامهٔ جهان اسلام، از میان گزارش‌های مختلف در این‌باره از سوی یعقوبی، مسعودی، طبری، بلاذری، ابن اعثم، ابن شهرآشوب، شیخ مفید، ابن بابویه، و محمد بن بحر شیبانی، تنها طبری در دو بند به درخواست‌های مالی در صلحنامه اشاره می‌کند.
زلف شهرآشوب تو بر گل همی جولان کند تو همی گرد روان و جان و دل جولان کنی
همچنین، در سده‌های ششم و هفتم هجری ابن شهرآشوب، یاقوت حموی، ابن نجار، قفطی، ادریسی، ابن ابی اصیبعه و برخی دیگر از این کتاب نام برده یا از آن بهره جسته‌اند.
به شهرآشوب رخ، آشوب شهریست بشور انگیز قد، شور دیاری است
زلف شهرآشوب او تا شهره شد شش جهات شهر پر شور و شرست
به‌نوشتهٔ شیخ مفید، همسر علی النقی — که حسن عسکری از او به‌دنیا آمد — یک اُمِّ‌وَلَد به‌نام «حُدَیْثه» بوده‌است. ابن شهرآشوب از او با نامِ «حدیث»، اِربِلی با نام «سوسن» و حسین بن عبدُالْوَهّاب در عُیونُ الْمُعجِزات با نام «سَلیل» یاد می‌کنند. از حدیثه فرزندانی با نام‌های محمد، حسین، جعفر، عالیه و درنهایت حسن عسکری — امام یازدهم شیعیان دوازده‌امامی — متولد شدند.
شهره ی شهر شدم در غم شهرآشوبی وز که در دوستیِ او نگرفتم کوبی
نمایش فیلمی که بین کرامول و مایکل کورتیز پیش می‌آید، به جای آنکه به استفاده‌ی کرامول از بازیگر اصلیِ فیلم کورتیز (ریچارد بارتلمس) ختم شود، باعث می‌شود که او توجه‌اش به بت دیویس جلب شود که مناسب نقش میلدرد، شهرآشوبِ رمان سامرست موآم است. کرامول می‌داند تهیه‌کننده، حقوقِ رمانِ موآم را برای لزلی هاوارد خریده، پیشنهاد می‌دهد که دیویس همبازیِ عالی‌ای برای او می‌شود، که مورد پذیرش قرار می‌گیرد. موآم نیز از این تصمیم حمایت می‌کند.
به‌نوشتهٔ کلبرگ، سایر منابع، هشام را مسئولِ مسمومیتِ باقر می‌دانند. او همچنین از سه گزارشِ دیگر یاد می‌کند که بر طبق آن‌ها، مسمومیت باقر بعد از مرگ هشام انجام گرفت. گزارش اول می‌گوید هشام قبل از اینکه موفق به مسمومیت باقر شود درگذشت. گزارش دوم در مُرُوجُ‌الذَّهَب می‌گوید باقر در زمان خلافتِ ولید بن یزید بن عبدالملک از دنیا رفت. گزارش سوم که به‌نقل از ابن بابویه بیان شده‌است، ابراهیم بن ولید را مسئول مسمومیت باقر می‌داند. ابن شهرآشوب و ابن طاووس همین گزارش اخیر را در آثارشان نقل کرده‌اند.
این روستا از شمال به رشته کوه های زاگرس ، از شرق به روستای شهرآشوب ، از غرب وجنوب غربی به روستاهای اردلی ، جعفرآباد و شهر حسن آباد و ازجنوب به روستای انگکبان محدود می شود .
ز ابرو و مژهٔ دلبران شهرآشوب خدنگ غمزه ز هر گوشه در کمان بینم
کجاست منزل تورانیان شهرآشوب که سینه‌های خود از تیزی نفس خستند
گردآور مفصل در پیش‌گفتار به انگیزهٔ تألیف پرداخته‌است. طبق آنچه در دیباچهٔ مناقب آمده، این کتاب با ذکر مناقب پیامبر (ص) آغاز شده به ذکر ائمه پرداخته، به یاد صحابه و تابعین ختم می‌شده‌است، اما نسخه‌های موجود کتاب با یاد امام حسن عسکری (ع) به انجام می‌رسد. این احتمال که اساساً بخش پایانی کتاب را ابن شهرآشوب تألیف نکرده‌باشد، منتفی است، زیرا خود به بخش مربوط به امام مهدی (ع) ارجاع کرده، و ابن تاووس از آن بخش کتاب قطعاتی نقل کرده‌است.
خروش و ولوله ی عالمان شهرآشوب گناه حوصله ی تنگ ظرف بی ته ماست
مکن در سینه جامی خانه شهرآشوب شوخی را که دارد خانه از شهر وفا بیرون دروازه
جمال‌الدین حسین بن علی بن محمد مشهور به ابوالفتوح رازی از مفسران و علمای بزرگ شیعه در سدهٔ ششم هجری بود. احتمالاً بین سال‌های ۴۸۰ و ۵۲۵ هجری می‌زیسته است. وی همان‌گونه که از نامش پیداست اهل ری بود. با زمخشری معاصر بود و ابن شهرآشوب از شاگردان او بود. تفسیر مفصل فارسی او به نام روض‌الجنان و روح‌الجنان معروف به تفسیر ابوالفتوح از تفسیرهای جامع و معتبر قرآن است.