شناسی. [ ش ِ ] ( حامص ) به صورت ترکیب به معنی شناسایی و آگاهی به کار می رود و ترکیبات ذیل در آن هست : - آب شناسی . آدم شناسی. انجم شناسی. ایران شناسی.جمجمه شناسی. جنگل شناسی. جواهرشناسی. جوهرشناسی. حق شناسی. حیوان شناسی. خاک شناسی. خاورشناسی. خداشناسی. خطشناسی. خودشناسی. روانشناسی. زمین شناسی. سبک شناسی. ستاره شناسی. سخن شناسی. سکه شناسی. سنگ شناسی. شرق شناسی. شعرشناسی. عرب شناسی. قبله شناسی. قیافه شناسی. کتاب شناسی. گوهرشناسی. مردم شناسی. معدن شناسی. میکرب شناسی.نبات شناسی. نمک شناسی. وقت شناسی. هواشناسی. و رجوع به ترکیبات شناس شود.
معنی کلمه شناسی در فرهنگ فارسی
به صورت ترکیب به معنی شناسایی و آگاهی به کار می رود .
جملاتی از کاربرد کلمه شناسی
دولت و زندگی باقی ما فقر و فناست ما فرو رفته بخود فقر و فنا نشناسیم
کانیزه وحشتزده چون طی شود ره شناسی خضر را هم کی شود
ای که خود را نشناسی و خدا میگویی جان درویش کجایی ز کجا میگویی
نقل است که از ابراهیم پرسیدند: که سبب چیست که خداوند را میخوانیم و اجابت نمیآید؟ گفت: از بهر آنکه خدای را میدانید و طاعتش نمیدارید، و رسول را میدانید و طاعتش نمیدارید، و متابعت سنت وی نمیکنید و قرآن میخوانید و بدان عمل نمیکنید، و نعمت خدای میخورید و شکر نمیکنید و میدانید که بهشت آراسته است برای مطیعان و طلب نمیکنید، و میشناسید که دوزخ ساخته است با اغلال آتشین برای عاصیان، و از آن نمیگریزید و میدانید که مرگ هست و ساز مرگ نمیسازید، و مادر و پدر و فرزندان را در خاک میکنید و از آن عبرت نمیگیرید، و میدانید که شیطان دشمن است با او عداوت نمیکنید، بل که با او میسازید، و از عیب خود دست نمیدارید، و به عیب دیگران مشغول میشوید. کسی که چنین بود دعای او چگونه مستجاب باشد؟
تو محرم نشئهٔ فرصتشناسینیستی ورنه بهصد فردوس دارد ناز در زندان خود بودن
خویش را خواهی شناسی ای فلان جبرئیل فاش و شیطان نهان
عمریست نفس سوخته ام حیف بسی هست کز مرغ قفس مرغ چمن را نشناسی
نقش ادوار سپهر ار بشناسی دانی کاین مخالف نکند کار کسی هرگز راست
اگرچه رسم بزرگی تو به شناسی لیک بگویمت سخنی از من آن به خرده مگیر
معذورمی ایصنم همه گر تندی است وجور مستی و از خطا نشناسی صواب را