معنی کلمه شنا در لغت نامه دهخدا
گرد گرداب مگرد ارت نیاموخت شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری.لبیبی.همه الغریق الغریق است بانگم
که من غرقه ام در شنا میگریزم.خاقانی.رجوع به شناب ، شناو، شناه و شنوشود. || قسمی از اعمال ورزش در گود. ( یادداشت مؤلف ). برسم پهلوانان باستانی شنا رفتن در زورخانه. هر دو دست را بر زمین یا بر تخته شنا تکیه دادن و پاها را به عقب کشیدن و بدن را بر دو دست فرودآوردن و بربردن است بی اصطکاک با زمین تا بازوان نیروگیرد. نام ورزشی است که هندیان آن را دند گویند و آن را شنو نیز نامند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
بیم طوفان بلا در خشکیم بیش از تری
همچو کشتی گیر از آن مشق شنا دارم به خاک.اشرف.و رجوع به شنو شود.
- تخته شنا؛ تخته ای به طول تقریباً یک متر و به عرض ده سانتی متر با دو پایه بسیار کوتاه که بر زمین نهند و زورخانه کاران دستها را بر آن تکیه دهند و پاها را از عقب کشیده دارند و بدن را بی آنکه با زمین اصطکاک یابد بر دو بازو فرودآرند و باز بالا برند تا عضلات بازو نیرو گیرد.
- شنا رفتن ؛ در زورخانه و آن غیر شنا کردن بمعنی سباحت است. ( یادداشت مؤلف ).
شنا. [ ] ( اِ ) کراث جبلی است که به یونانی فراسیون نامند. ( فهرست مخزن الادویه ).
شنا. [ ش ِن ْ نا ] ( اِخ ) ناحیه ای است از اعمال اهواز. || ناحیه ای است از اعمال قسمت فرویین دجله بصره. ( از معجم البلدان ).