شفاها

معنی کلمه شفاها در لغت نامه دهخدا

( شفاهاً ) شفاهاً. [ ش ِ هََن ْ ]( ع ق ) هر آنچه روبرو گفته شود. ضد کتبی. ( ناظم الاطباء ). بمشافهه. بزبان. لفظاً. حضوراً. زبانی. نه به پیغام. برخلاف پیغام. برخلاف کتباً. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه شفاها در فرهنگ فارسی

هر آنچه روبرو گفته شود ضد کتبی بزبان لفظا .

جملاتی از کاربرد کلمه شفاها

از کف دست تو رنجوران شفاها یافتند آرزو دارم که در پای تو بگذارم جبین
هر چه کتبا یا شفاها نزد وی رفتم و در ناله افتادم چو نی
قبله احباب و قدوه اصحاب حاجی را بنده ام، به شرط حیات و خواست پاک یزدان. پس فردا از خاک درگاه حضرت سلام الله علیه که بوسه جای ماهی تا ماه است رخصت خواهیم یافت. اگر سیر و صروف دارالخلافه میسر گشت شرح حالات قبله مکرم الشان راستین حاجی خان زید اعزازه را شفاها باز خواهم راند، والا از سمنان به عرض حضرت دوست خواهم رسانید. به سلامت و صفای تصوف سوگند که در این چند ساله خوشتر از سبک و سیاق سرکار حاجی خان با عامه مردم از احدی ندیدم شرعا و عقلا سزاوار دعای نصرت و پیروزی است. تا زبان در به دهان جنبد خاموش مپای.
ادعاهای متعددی مبنی بر معجزه توسط افراد اکثر فرقه‌های مسیحی وجود داشته‌است، از جمله، اما نه محدود به شفاهای ایمانی و بیرون راندن شیاطین. گزارش‌های معجزه به ویژه در کاتولیک رومی و کلیساهای پنطیکاستی یا کاریزماتیک رایج است.