شست و شو

معنی کلمه شست و شو در لغت نامه دهخدا

شست و شو. [ ش ُ ت ُ ] ( اِمص مرکب ) شستشو. ( ناظم الاطباء ). شست و شوی. شستن چیزی. غسل. ( فرهنگ فارسی معین ) :
دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت
از دیده ام که دمبدمش کار شست و شوست.حافظ.رجوع به شستشو و شست و شوی شود.
- شست و شو دادن ؛ شستن. پاک کردن :
گر عاشقی ز گرد علائق غمین مباش
کآن لعل آبدار دهد شست و شوی دل.صائب تبریزی ( از آنندراج ).ز سیل اشک چنان شست و شوی دیده دهم
که هر نظاره فریبی بیفتد از نظرم.حکیم کاشی ( از آنندراج ).- شست و شو کردن ؛ شستن. شستشو کردن. غسل کردن :
خدای را به میم شست و شوی خرقه کنید.حافظ.- شست و شو کردن کسی را ؛ بسیاری بد و دشنام و ناشایست گفتن بدو. سخت و بسیار بد و زشت گفتن. دشنام فراوان دادن. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه شست و شو در فرهنگ معین

(ی ) (شُ تُ ) (اِمر. ) شستن چیزی .

معنی کلمه شست و شو در ویکی واژه

شستن چیزی.

جملاتی از کاربرد کلمه شست و شو

رنگ آسایش برون از دامن هستی نرفت این کتان را شست و شو در ماهتابی می‌دهم
شسته نشود ز لوحش این حرف ور عمر کند به شست و شو صرف
هر که شهید عشق شد شستن او چه حاجت است کرد بخون خویشتن تیغ تو شست و شوی ما
او نگردد نرم از اشکم ولیک اشک دایم شست و شویش می‌کند
در یم زلال علم، رو تو شست و شویی کن پاک کن سر و تن را از غبار نادانی
این بنا حاجی جلال‌الدین نهاد تا دهد زین نامه خود شست و شو
این محصول در سه نوع مات، نیمه مات و براق تولید می‌شود. نوع مات آن از همه خاصیت‌های ممکن برخوردار نیست از جمله قاب شست و شو بودن و استحکام.
زان شست و شو که در چمن از ژاله می‌رود داغ جفای دی ز دل لاله می‌رود
می توان بر خاک خون آلود ما کردن نماز آب شمشیر شهادت داده شست و شوی ما
حتما وسایل کمک‌های اولیه از قبیل چسب ضد حساسیت، چسب زخم، مواد ضد عفونی کننده و شست و شوی زخم، داروهای اولیه، مسکن و … به همراه ببرید.
جوابش بگفتند کای یاوه گو چه غم جامه را باشد از شست و شو
تا به آب می کنم طاهر لباس زرق را دایما با خرقه در میخانه کارم شست و شوست