شجری

معنی کلمه شجری در لغت نامه دهخدا

شجری. [ ش َ ج َ ] ( ص نسبی ) هر چیز منسوب به شجر. || هر چیز مانند درخت. || آنکه درخت میفروشد. || آنکه درخت میکارد. ( ناظم الاطباء ).
- رنگ شجری ؛ سبزمایل به زردی است. ( فرهنگ نظام ).
شجری. [ ش َ ج َ ] ( ص نسبی ) نوعی خط با حساب ابجد که آن را خط «نخلی » یا «سروی » هم نامند، زیرا حروف آن به شکل درخت یا درخت سرو درمی آید و شباهت به خط میخی دارد و بسته به توافق ، طرفین خطوط مایل راست و چپ را شاخص کلمه یا حرف قرار میدهند، یعنی یک عمود کوچک رسم کنند و سپس مرتبه کلمه را در طرف چپ آن بوسیله ٔخطوط مایل و کوچکی که خطوط عمودی را قطع می نماید تعیین میکنند و ممکن است مقام کلمه را طرف چپ و مقام حرف را طرف راست تعیین نمایند. ( فرهنگ فارسی معین ).
شجری. [ ش َ ج َ ] ( اِخ ) ابوالسعادات علوی. نحوی عراق که در سال 542 هَ. ق. درگذشته است. رجوع به ابوالسعادات شود.
شجری. [ ش َ ج َ ] ( اِخ ) احمدبن عبداﷲ شجری یمنی.کتاب لوامعالانوار و هدایاالاسرار از اوست و در سال 929 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام المؤلفین ج 1 ص 294 ).
شجری. [ ش َ ج َ ] ( اِخ ) علی بن محمدبن محمد علوی عمری شجری. رجوع به علی بن صوفی شود.
شجری. [ ش َ ج َ ] ( اِخ ) لطف اﷲ احمد حسنی شجری نیشابوری. شاعر است و در قرن 6 هجری بدرود حیات گفته است و دیوان شعر دارد. ( از معجم المؤلفین ج 13 ص 415 ).
شجری. [ ش َ ج َ ] ( اِخ ) محمدبن علی بن الحسن علوی حسنی ( ابوعبداﷲ ) مردی فاضل و دانشمند بود. از آثار او، کتاب التعازی است و تا سال 414 هَ. ق. حیات داشته است. ( از معجم المؤلفین ج 10 ص 316 ).

معنی کلمه شجری در فرهنگ معین

(شَ جَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به شجر، درختی ، به شکل درخت . ۲ - (اِ. ) نوعی خط با حساب ابجد که آن را خط «سروی » هم نامند زیرا حروف آن به شکل درخت یا درخت سرو درمی آید و شباهت به خط میخی دارد و بسته به توافق طرفین خطوط مایل راست و چپ را شاخص کلمه یا

معنی کلمه شجری در فرهنگ عمید

۱. درختی، به شکل درخت.
۲. (حاصل مصدر ) [قدیمی] درخت بودن.

معنی کلمه شجری در فرهنگ فارسی

نوعی از خطوط اسلامی که آنرا [ سروی ] و [ نخلی ] هم گویند .
( صفت ) منسوب به شجر شجریه .
نوعی خط با حساب ابجد که آنرا خط [ نخلی ] یا [ سوی ] هم نامند زیرا حروف آن بشکل درخت یا درخت سرو در می آید و شباهت بخط میخی دارد و بسته بتوافق طرفین خطوط مایل راست و چپ را شاخص کلمه یا حرف قرار میدهند یعنی یک عمود کوچک رسم کنند و سپس مرتبه کلمه را در طرف چپ آن بوسیله خطوط مایل و کوچکی که خطوط عمودی را قطع می نماید تعیین میکنند و ممکن است مقام کلمه را طرف چپ و مقام حرف را طرف راست تعیین نمایند .

جملاتی از کاربرد کلمه شجری

به بوستان ارادت اگر بود شجری که آورد ثمر معرفت من آن شجرم
هر یکی را به صورت شجری بنماید گرفته بار و بری
ثمر هر شجری اوست همانست همان ما بهر باغ چریدیم همین است همین
خراسانیات عنوان آلبومی با صدای محمدرضا شجریان و آهنگسازی پرویز مشکاتیان است.
نه باغ طبع تو را هست جز ادب شجری نه شاخ لفظ تو را هست جز هنر باری
فطرت آدمی چه خوش شجری است نظر تربیت چه خوش نظری است
هبةالله بن علی حَسَنی شهرت‌یافته به ابن شجری (۱۰۵۸ - ۱۱۴۸م) پیشوای هاشمی (نقیب الطالبیین)، ادیب و شاعر عربی عراقی بود.
شجری کرد مر ترا از فضل پس بگسترد پیشت از آن بر
خیال سایه نشینان سرو یار جداست وگر نه هر شجری سایه گستری داند
هیچ ماند بدانۀ شجری هیچ ماند بنطفۀ بشری
غوغای شجریان و قربانی در تالار وحدت|موسیقی فارس
جایی نتوان یافت، که از عکس جمالش بالا شجری، دل حجری، لب شکری نیست
خوانندگان بزرگی همچون محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و علیرضا افتخاری تاکنون این تصنیف را بازخوانی کرده‌اند. شجریان در اجرایش ابیاتی اضافه و کم کرده و نیمی از تصنیف را در کسر میزانِ ۲/۴ و نیم دیگر را در ۶/۸ خوانده است.
که شد به یادیه روزی رسول فخر انام به سایه شجری لحظه‌ای گرفت آرام
از جمله فعالان موسیقی که از رویه حرفه‌ای یا سیاسی شجریان انتقاد کرده‌اند، می‌توان به اکبر گلپایگانی اشاره کرد. گلپا در یک مصاحبه به انتقاد از شجریان پرداخته است. همچنین گلپا وی را متهم به قبضه کردن موسیقی کرد و در مصاحبه‌ای دربارهٔ شجریان و هوشنگ ابتهاج چنین گفت: