شجر

معنی کلمه شجر در لغت نامه دهخدا

شجر. [ ش َ ] ( ع مص ) منازعه کردن قوم در امری. ( از اقرب الموارد ). اختلاف افتادن. ( ترجمان علامه جرجانی ). || بربستن شی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || برگردانیدن کسی را از کار و یک سو کردن و بازداشتن و راندن کسی را از کاری. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). واگردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || واکردن دهان را. ( منتهی الارب ). باز کردن دهان را با چوب. ( اقرب الموارد ). || به لگام زدن ستور تا بماند و دهن وا کند. ( منتهی الارب ). لگام زدن ستور را تا بازگرداند او را به حدی که دهن خود بگشاید. ( شرح قاموس ). || ستون نهادن خانه را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || برداشتن شاخهای فروهشته را از درخت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کسی رابا نیزه زدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). طعنه زدن به نیزه. ( تاج المصادر بیهقی ). || برسه پایه افکندن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). چیزی بر سه پایه افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ).
شجر. [ ش َ ] ( ع اِ ) کار مختلف فیه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، اشجار، شجور، شجار. ( از اقرب الموارد ). || مابین هر دو جای تنگ و جای گرفتگی از پالان. ( منتهی الارب ). || زنخ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ). || شکاف دهن وهو مابین اللحیتین یا مؤخر آن. ( از منتهی الارب ). مخرج دهان. ( از اقرب الموارد ). میان دهن. ( مهذب الاسماء ). || کرانه دهان. ( منتهی الارب ). صامغ. ( اقرب الموارد ). || آنچه واگردد از محل انطباق دهان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ملتقای هر دو تندی زیر نرمه گوش. ( از منتهی الارب ). ج ، اشجار، شجور، شجار. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || شجره نامه. نسب نامه :
علوی را که نیست علم علی
نقش سودست هر چه بر شجرست.خاقانی.|| ( ص ) آنچه بلند و ستبر گردد. ( از تاج العروس ).
شجر. [ ش َ ج َ ] ( ع اِ ) درخت ، با تنه باریک باشد یا درشت ، مقاومت سرما را تواند یا عاجز آید از آن و هرچه ساق دارد از نبات. ( منتهی الارب ). آنچه ساق دارد از گیاهان زمین و آنچه ساق ندارد. نجم وحشیش و عشب باشد و گویند که شجر آن است که خود با تنه بالا رود خواه باریک باشد یا ستبر و در برابر زمستان مقاومت تواند یا از آن عاجز آید. نیز گفته اند که شجر آن است که دارای ساق سخت باشد چون درخت خرما و مانند آن و آن را شجر خوانند چون شاخهای آن در یکدیگرفرورفته است. ج ، اشجار. ( از اقرب الموارد ). درخت. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( از مهذب الاسماء ) :

معنی کلمه شجر در فرهنگ معین

(شَ جَ ) [ ع . ] (اِ. ) درخت . ج . اشجار.

معنی کلمه شجر در فرهنگ عمید

درخت.
میان چیزی.

معنی کلمه شجر در فرهنگ فارسی

شکاف دهان، مخرجی ازدهان که حروف شجریه رابخواند، درخت، اشجارجمع، واحد آن شجره، شجری، درختی
( اسم ) درخت جمع : اشجار . یا شجر اخضر . درخت سبز ( مقتبس از آیه : الذی جعل لکم من الشجر الاخضر نارا فاذا انتم منه توقدون [ سوره ۳۶ یس آیه ۸٠ ] ) ( آنکه برای شما از درخت سبز آتش قرار داد پس آن گاه شمااز آن بر می افروزید .
سیفلیس کوفت مبارک

معنی کلمه شجر در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] درخت آیت بی بیدل خداشناسی و نشانه بی نظیر قدرت پروردگار است.
درخت سوره ای است سرشار از آیات توحید و یکتاپرستی که در کتاب طبیعت به صورتهای مختلف واشکال متفاوت دیده می شود. همانگونه که هر یک از سوره های قرآن کریم، فارغ از کوتاهی و بلندی و تعداد آیات، نشانه ای بر علم و حکمت بی انتهای خداوند هستند، هریک از درختان نیز ـ جدای از عوارضی نظیر طول قامت، نوع محصولات و شکل و شمایل ظاهری ـ به تنهایی آیتی بر قدرت و توانایی و علم آن ذات مقدس و لایتناهی می باشند.
معنای لغوی شجر
در قرآن کریم، در اغلب موارد، از درخت با واژه « شجر» یاد شده است و شجر را علمای لغت شناسی این گونه معنا کرده اند:« هر چه از روئیدنی ها که تنه دارد » ، و آنچه را که از زمین می روید ولی تنه ندارد، « نجم، عشب و حشیش » می نامند.
← شجر به معنای تنازع
افزون بر این که کلمه « شجر » ـ یا اشکال گوناگون آن ـ مجموعاً ۲۷ مرتبه در آیات قرآن بکار رفته، کلمات و عبارات دیگری نیز درباره درخت مورد استفاده قرار گرفته اند که هر یک بیان کننده یکی از صفات و ویژگی های آن می باشند و ما در این نوشتار جسته و گریخته بدانها اشاراتی خواهیم کرد.
موارد استفاده از درخت در قرآن
...
[ویکی الکتاب] معنی شَّجَرُ: درخت - روییدنیهایی که ساقه دارند
معنی شَجَرَ: اختلاف کرد - نزاع نمود
معنی شَجَرَتَهَا: درختش (کلمه شجر عبارت است ازروییدنیهایی که ساقه دارند )
معنی شَجَرَهَا: درختش (کلمه شجر عبارت است ازروییدنیهایی که ساقه دارند )
معنی لَا یَجِدُواْ: نیابند ( در عبارت "فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّیٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَیْتَ "جزمش به دلیل " حتی " است)
معنی عَادٌ: نام قوم حضرت هود (علی نبینا وعلیه السلام)(مردمی عرب از انسانهای ما قبل تاریخ بوده و در جزیره زندگی میکردهانددرقرآن کریم از آنان به "عاد اولی" تعبیر شده ، و از آن به دست میآید که عاد دومی نیز بوده ،مردمی بودهاند که در احقاف زندگی میکردند و احقاف که جم...
ریشه کلمه:
شجر (۲۷ بار)
«شجر» در اصل، از مادّه «شجر» (بر وزن قمر) هم به معنای «درخت» است و هم گیاه، و از آنجا که در «مشاجره» و نزاع، یک نوع آشفتگی و به هم پیچیدگی همانند پیچیدگی شاخه های درختان به یکدیگر آشکار می شود، به معنای نزاع و کشمکش آمده، و در آیه فوق به همین معنا استعمال شده است، و منظور از آن در سوره «صافات»، «گیاه» است.
(به فتح، ج) درخت، اهل لغت گفته‏اند هر چه از روئیدنیها تنه دارد شجر است و آنچه تنه ندارد نجم و عشب و حشیش است . یعنی علف و درخت سجده می‏کنند. شجر را مطلق و واحد آن را شجره گفته‏اند مثل ثمر و واحد شجره گفته‏اند مثل ثمر و ثمره، تمر و تمره نحو . ولی در بعضی آیات شجره مطلق نیز آمده است نحو . . اما احتمال دارد در این آیات کل فرد فرد مراد باشد. * . مراد از شجر مشاجره و تنازع است منازعه را از آن تشاجر گویند که سخن دو خصم یا خصوم مثل برگ و شاخه درخت به هم مختلط می‏شوند (مجمع) یعنی: پس نه به خدایت قسم اهل ایمان نمی‏شوند تا تو را در اختلاف خویش حاکم کنند. در نهج البلاغه خطبه 106 آمده «وَ تَشاجَرَتِ النّاسُ بِالْقُلُوبِ». * . معنی آیه در «خضر» دیده شود. * . مراد از شجره همان درختی است که آدم و زنش از خوردن آن نهی شدند. درباره آن اختلاف است: تاک، درخت انجیر، درخت کافور گفته‏اند در تورات درخت معذفت است ولی این افسانه نمی‏کند حال‏آن که فرموده «وِعَلَّمَ آدَمَ الْاَسْماءَ کُلَّها». قرآن مجید روشن نمی‏کند که‏آن چه درختی بود ولی تأثیر آن را نقل می‏کند: و آن جمله «فَتَکُونا مِنَ الظّالِمینَ» است که در صورت خوردن به زحمت می‏افتادند چنانکه خود گفتند . و نیز آیه . روشن می‏کند که در اثر خوردن از آن وضعشان تغییر کرد و عورتین آنها در اثر ریختن لباسهایشان چنانکه فرموده . * . در «رأی» مفصلا گفته شد که مراد از شجره ملعونه بنی امیه است.

معنی کلمه شجر در ویکی واژه

درخت.
اشجار.

جملاتی از کاربرد کلمه شجر

تو تیره گردی از شب چو آینه گردون نه زردروی خزان گردی از هوا چو شجر
همچنین گزینش نام همایون شجریان به پیشنهاد ایشان به استاد محمدرضا شجریان صورت گرفته است، که شرح آن در قسمتی از گفتگوی با عادل فردوسی پور نقل شده است.
اندرین جو غنچه دیدی یا شجر هم‌چو هر جو تو خیالش ظن مبر
ای کلیم، آتش ایمن، گل مقصود تو، چیست به تمنای محال تو شجر می خندد
بر خویش مبال ای شجر وادی ایمن یک جلوه چو آن حسن خداداد نکردی
گل گفت که هنگامه مرغان سحر چیست؟ این انجمن آراسته بالای شجر چیست؟
کننده شجر از جا برای معجز او کننده ره سپرش سوی وی به یک ایما
الا تا ابر بارنده ز در و لعل و پیروزه قلاید در مه آزار بر شاخ شجر بندد
نیست مانندا هیولا با اثر دانه کی ماننده آمد با شجر؟
همچو نقاش چست پر هنری کو کند شکل مرغ یا شجری
شجر کافور چون زاید نگوئی حکمتش با من صدا از کوه چون آید چگونه نیشکر دارد