شب روی

معنی کلمه شب روی در لغت نامه دهخدا

شبروی. [ ش َ رَ ] ( حامص مرکب ) عمل شبرو. سیر در شب. رفتن به هنگام تاریکی جهان پس از غروب کردن خورشید: دَلَج ؛ شبروی اول شب است و دَلجَة؛ شبروی آخر شب. ( منتهی الارب ) :
شبروی کرده کلنگ آسا همه شاهین دلان
چون قطا سیمرغ را از آشیان انگیخته.خاقانی.- لباس شبروی ؛ لباس و جامه که دزدان یا عیاران یا آنان که خواهند به شب کارهای شگرف کنند و ناشناس مانند به تن کنند : امیرارسلان گفت : پدر یک دست لباس شبروی میخواهم. ( امیرارسلان چ محجوب ص 141 ).

معنی کلمه شب روی در فرهنگ معین

( ~ . رَ ) (حامص . ) ۱ - شبگردی ، در شب سفر کردن . ۲ - شب زنده داری ، پارسایی . ۳ - راه زنی ، دزدی . ۴ - عیاری .

معنی کلمه شب روی در فرهنگ عمید

۱. راه رفتن در شب، شبگردی.
۲. [قدیمی، مجاز] راهزنی یا عیاری در شب.

معنی کلمه شب روی در فرهنگ فارسی

۱ - به شب راه رفتن یا سفر کردن . ۲ - شب بیداری . ۳ - پارسایی زهد . ۴ - شبگردی داروغگی . ۵ - دزدی راهزنی . ۶ - عیاری . یا جامه ( لباس ) شبروی . لباسی که برای عملیات به تن کنند : [ امیر ارسلان گفت که پدر یک دست لباس شبروی میخواهم ... ] .

جملاتی از کاربرد کلمه شب روی

برنامه آسیا ۲۰۱۹ به مدت ۱ ماه هر شب روی آنتن می‌رفت.
چون نه‌ای مرد کار روز مصاف شب روی را بمان و خیره ملاف
ظل زمین موی سیاهش که داد زلف ز شب روی زماهش که داد
مرضیه در سال ۱۹۴۲ (۱۳۲۱ خورشیدی) زیر نظر اسماعیل مهرتاش، استاد بزرگ موسیقی در ایران، فعالیت هنری خود را آغاز کرد. در ابتدا با بازی در نقش شیرین در نمایش «خسرو و شیرین» در تئاتر باربد تهران به محبوبیت رسید. این نمایش که ۳۷ شب روی صحنه بود با استقبال زیادی از سوی مخاطبان روبه‌رو شد. مرضیه پس از آن به شهرت و مهارت فوق‌العاده‌ای در خواندن آواز دست یافت و این باعث شد تا تصنیف‌نویسان و شاعران زیادی آمادهٔ همکاری با او شوند.
چرخ گفتا شب روی جز این به عهد شاه نیست خواجه فرمودست ‌کز جانش برانگیزم دمار
پوشیده برهنه ایم و گریان خندان زین روی چو شمع شب روی پیشۀ ماست
گفتم که چوشب روی بکس ننمائی ماننده فرقدین یار مائی
خون گشت و همی رود ز چشمم همه روز این شب روی اندر سر زلفت آموخت
بعمر ار چند ننهاده است یک شب روی بر رویم برآنم تا کنم یکروز جان خویش در جانش
ور بود انتظام او با شام همچو شب رویِ دل کند شب فام
گاه چو مه می‌رود قاعده شب روی می‌کند از اختران شیوه لشکرکشی
بروزگار تو مه شد بشب روی منسوب زهیبت تور رخش زان چو زعفران زردست