شاخک
معنی کلمه شاخک در لغت نامه دهخدا

شاخک

معنی کلمه شاخک در لغت نامه دهخدا

شاخک. [ خ َ ] ( اِمصغر ) شاخ خرد. شاخچه. شعبه. || اکلیل الملک را گویند. ( شعوری ) ( آنندراج ). دارویی که ناخنک و بتازی اکلیل الملک گویند. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شاخک در فرهنگ عمید

۱. شاخ کوچک.
۲. شاخۀ کوچک: در جلوات آمده ست بر سر گل عندلیب / در حرکات آمده ست شاخک شاهسپَرَم (منوچهری: ۷۰ ).

معنی کلمه شاخک در فرهنگ فارسی

( اسم ) شاخ کوچک .

معنی کلمه شاخک در دانشنامه عمومی

شاخک یک جفت از اعضای بدن بندپایان است که برای حس کردن مورد استفاده قرار می گیرد. شاخک ها به یک یا دو بخش اول سر بندپا متصل می شود. شکل شاخک ها به طور گسترده ای متفاوت هستند، اما همیشه از یک یا چند بخش متصل به هم تشکیل شده اند. در حالیکه آنها معمولاً دستگاه حسی هستند ، طبیعت دقیق چیزی که آنها حس می کنند و نحوهٔ احساس آنها در همهٔ گروه ها یکسان نیست. این حس ممکن است گوناگون شامل حس لمس، حرکت هوا، گرما، ارتعاش ( صدا ) و به ویژه بو یا مزه باشد. شاخک ها گاهی برای مقاصد دیگری اصلاح شده اند، مانند جفت گیری، پرورش فرزندان، شنا کردن، و حتی چنگ زدن به یک بستر. شاخک های لارو بندپایان با شاخک بندپایان بالغ متفاوت است. به عنوان مثال بسیاری از خرچنگ ها، اشکال لاروی قادر به شنا دارند که برای شنا از شاخک هایشان استفاده می کنند.
شاخک (ساختاری). شاخک ها ( Tines /ˈtaɪnz/ ) ، شاخ ها یا دندانه ها موازی یا شاخه ای هستند که قسمت هایی از یک ابزار یا یک شیء طبیعی را تشکیل می دهند. آنها برای نیزه، قلاب، حرکت دادن یا اعمال دیگر بر روی اشیا دیگر استفاده می شود. ممکن است از فلز، چوب، استخوان یا سایر مواد سخت و محکم ساخته شده باشند.
تعداد شاخک های موجود در ابزارها بسیار متفاوت است – ممکن است یک چنگک فقط دو عدد داشته باشد، یک چنگال باغی چهار عدد و یک شن گش یا کلوخ شکن متعدد باشد. شاخک ها ممکن است پَخ باشند، مانند آنهایی که روی چنگال قرار دارند و به عنوان وسیله ای برای غذا خوردن استفاده می شوند. یا تیز، مانند روی چنگک یا حتی سیم خاردار، به عنوان یک نیزه سه شاخ. اصطلاح شاخک و شاخ بیشتر قابل تعویض هستند. دندانه های یک شانه، شاخک است. این اصطلاح همچنین در سازهای موسیقی مانند زنبورک، دیاپازون، گیتارت، جعبه موسیقی یا مبیرا که حاوی میخ های برجسته فلزی بلند ( "شاخک" ) است که برای تولید نُت تلنگرزده می شود، استفاده می شود.
در نظریه آشوب ( فیزیک، دینامیک غیرخطی ) ، شاخه های یک انشعاب نمودار شاخک و زیرشاخک نامیده می شود.

معنی کلمه شاخک در دانشنامه آزاد فارسی

شاخک (antenna)
در جانورشناسی، ضمیمه ای روی سر جانور. حشرات، صدپایان و هزارپایان هرکدام دارای یک زوج شاخک اند، اما در سخت پوستانی نظیر میگو، دو زوج شاخک وجود دارد. در حشرات، کارکرد شاخک ها مشابه حواس بویایی و لامسه است. شاخک ها اغلب دارای ساختارهای پیچیده و سطحی وسیع اند و توانایی ردیابی را افزایش می دهند.

جملاتی از کاربرد کلمه شاخک

نوع دیگری از آذرخش گیرها که کاربرد بسیاری در پست‌های فشار قوی دارد آذرخش گیر از نوع شاخکی یا بوشینگی می‌باشد. این نوع آذرخش گیرها ساده‌ترین نوع آذرخش گیر می‌باشند که به آذرخش گیر با شکاف هوایی شناخته شده هستند بسیار از آن‌ها در جای‌های اتصال نلبکی به فراگرد بوشینگ‌های دگرگردان‌های پخش دیده می‌شود.
بریستلنوز نر ممکن است به‌طور همزمان از چندین دسته تخم محافظت کند. ماده‌ها نرهایی را ترجیح می‌دهند که قبلاً از تخم‌ها محافظت می‌کنند و ممکن است نرهایی را ترجیح دهند که از لاروها محافظت می‌کنند. پیشنهاد شده‌است که شاخک‌ها ممکن است به عنوان یک تقلید ماهی برای جذب ماده‌ها عمل کنند، که به نرهای بدون تخم در لانه خود اجازه می‌دهد تا با نرهایی که از تخم‌ها محافظت می‌کنند رقابت کنند. چندین کلاچ در حالات مختلف رشد از تخم تا لاروهای آزاد شنا را می‌توان در یک لانه یافت.
خوشدلی شوخی چون شاخک نرگس در باغ از در آنکه شب و روز درو در نگری
شاخک عمر من، از برق و تگرگ سر نیفراشته، بشکست و خمید
ز چه، ای شاخک نورس، ندهی باری بامید ثمری کشت ترا دهقان
این گلی بود ز بستان فتوحت خوشبو شاخکی بود ز ریحان مرادت خوش رنگ
و خداوند تعالی زندگی بخش و مقدر کننده ی مرگ است. و بسا که مورچگان خرد پندارد که خداوند را دو شاخک بود.
همنیروی چنار نگشته است شاخکی کز هر نسیم، بیدصفت قامتش دوتاست
استخوان‌های فرد صورت عبارتند از: استخوان خیش، استخوان فک تحتانی. استخوانهای زوج صورت عبارتند از: استخوانهای فک فوقانی، استخوانهای کامی، استخوانهای گونه، استخوانهای بینی، استخوانهای اشکی و استخوانهای شاخک تحتانی بینی
بدان مرغک مانم که همی دوش بزار از بر شاخک همی فنود
و زمانی که به او رسید با شاخک‌هایش او را می‌کشد شاخک‌هایی که از پشت کمر او به بیرون آمده و رنگی مشکی دارند. در بعضی داستان‌ها این شاخک‌ها قابل دیدن و در بعضی غیرقابل دیدن است. همچنین از اسلندرمن در بعضی بازی های سری اسلندرینا به عنوان پدر اسلندرینا یاد می شود.
شاخک نیلوفر بگشاد چشم بید به پیشش به سجود ایستاد
چون نسیم آید گردد چو کمان شاخک بید راست چون تیر شود باز چو بنشست نسیم
در این نوع آذرخش گیرها (آذرخش گیر با شکاف هوایی) اگر ولتاژ بالا رود؛ بین شاخک‌ها قوس برگزار شده و توانستار آذرخش را به زمین فرستاده و این امر مایه آن می‌شود که ابزار آسیب نبیند.
از نکات جالب اسلندرمن می‌توان به مشخصات ظاهری عجیبش اشاره کرد مردی بلند با قدی سه متر دستانی بلند و شاخک‌هایی که از آن برای کشتن قربانی‌هایش استفاده می‌کند و بدون چهره همراه با کت و شلوار می‌باشد.
ویژگی‌های مشخصه آن‌ها عبارتند از: چشمان مرکب بزرگ، شاخک‌های معمولاً نخی‌شکل، پاهای دراز پنج بندی و دو جفت بال غشایی که بال‌های جلویی و عقبی از نظر اندازه و شکل یکسانند. بال‌ها از تعداد زیادی رگبال تشکیل شده‌اند که رگبال‌های طولی به وسیلهٔ رگبال‌های عرضی به هم متصل شده‌اند و ظاهر بال را شبیه تور کرده‌اند. آن‌ها هنگام استراحت بال‌ها را به شکل شیروانی بر پشت بدن قرار می‌دهند.
نگردد شاخک بی بن برومند ز تو سعی و عمل باید، ز من پند