سهی بالا

معنی کلمه سهی بالا در لغت نامه دهخدا

سهی بالا. [ س َ ] ( ص مرکب ) بلندقامت :
شاخکی تازه برآورد صبا بر لب جوی
چشم بر هم بزدی سروسهی بالا شد.سعدی.میشگفتم ز طرب زآنکه چو گل بر لب جوی
بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود.حافظ.جویهابسته ام از دیده بدامن که مگر
در کنارم بنشانند سهی بالایی.حافظ.

معنی کلمه سهی بالا در فرهنگ معین

( ~ . ) (ص مر. ) راست بالا.

معنی کلمه سهی بالا در فرهنگ فارسی

( صفت ) راست بالا .
بلند قامت

جملاتی از کاربرد کلمه سهی بالا

گذارد سرو را از طوق قمری نعل در آتش به هر گلشن که آن سرو سهی بالا شود پیدا
چمد از آهم آن سروسهی بالا که می‌گیرد به تحریک صبا شمشاد گاهی راست گاهی کج
«آه آن سرو سهی بالای من در ره عشق نبی همپای من»
هیچ جا چون شعله جواله اش آرام نیست خاک دامنگیر آن سرو سهی بالا دل است
صد هزاران سرو را پامال خاک ره کند چون خِرامد در چمن سرو سهی بالای من
بر زمین از تیشه بیداد ترسم سرنگون نخل قد نو جوانان سهی بالا شود
راه ما غمزهٔ آن ترک‌کمان ابرو زد رخت ما هندوی آن سرو سهی بالا برد
چه حاصل جز خجالت داد پیش آن قد رعنا؟ بس است ای باغبان سرو سهی بالا رسانیدن
دست کوته کن ز جانم ورنه از بیداد تو دامن شه خواهم ای سرو سهی بالا گرفت
سیلی از گریهٔ من خاست ولی می‌ترسم که بلایی رسد آن سرو سهی بالا را