معنی کلمه سنجی در لغت نامه دهخدا
سنجی. [ س ِ ] ( ص نسبی ) منسوب است به سنج که قریه ای است در هفت فرسخی مرو. ( الانساب سمعانی ).
سنجی. [ س ِ ] ( اِخ ) ده بزرگی است از قرای مرو. ( ابن خلکان ج 1 ) ( الانساب سمعانی ) ( منتهی الارب ).
سنجی. [ س ِ ] ( اِخ ) حسین بن شعیب بن محمد سنجی در زمان خود یکی از فقهای مرو و شافعی مذهب بود. نسبت وی به سنج که از قرای مرو است میباشد. او راست : شرح فروع ابن حداد، شرح تلخیص ابن القاص و کتاب المجموع که غزالی در الوسیط از آن نقل کرده است. وفات وی بسال 432 هَ. ق. است. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 249 ).