سنتی

معنی کلمه سنتی در فرهنگ معین

(سُ نَّ ) [ ع - فا. ] (ص . ) ۱ - ویژگی آن چه که ریشه در آداب و رسوم قدیم دارد یا از قدیم رایج بوده است . ۲ - سنت گرا، پیرو سنت .

جملاتی از کاربرد کلمه سنتی

و گفت: هیچ کس فریضهٔ ضایع نکند از فریضها الامبتلی گردد به ضایع کردن سنت‌ها و هر که به ترک سنتی مبتلا گردد زود بود که در بدعت افتد.
مادر وی خوانده آوازهای سنتی هندی بود.
مصطفی گفت النکاح سنتی من رغب عن سنتی لاامتی
هر که او بنهاد ناخوش سنتی سوی او نفرین رود هر ساعتی
بدانید که شریعت ضیافت بکرم طبیعت اضافت دارد و این سنتی است مسلوک میان رعایا و ملوک، و کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یجیب دعوة المملوک.
آری خدای نیست ولیکن خدای را این سنتی‌ست رفته در اسرار کبریا
بغض کز سنتی بود دین است مهر کز علتی بود کین است
و یک روز رسول (ص) مالی می خواست. انصاریی صرّه زر بیاورد. چون مردمان بدیدند مال آوردن گرفتند. رسول (ص) گفت، «هرکه سنتی نیکو بنهد که وی را بدان متابعت کنند، وی را هم مزد خود بود و هم مزد موافقت دیگران». و همچنین کسی که به غزو خواهد شد یا به حج خواهد شد بیشتر ساز آن بکند و بیرون آید تا مردمان حریص شوند و یا چون به شب نماز کند آواز بردارد تا دیگران بیدار شوند. پس حقیقت آن است که اگر از ریا ایمن بود و اظهار سبب اقتدا و رغبت دیگران باشد این فاضلتر. و اگر شهوت ریا حرکت خواهد کرد و وی را رغبت دیگران سود ندارد، پوشیده داشتن اولیتر.
و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی من احبّ فطرتی فلیستنّ بسنّتی، الا و هی النکاح».
گفتند: چون این یخ وجود ما کاسد شود و از تاب آفتاب معصیت گداختن گیرد چارهٔ ما یخ فروشان چه باشد، تا متاع ما قیمت گیرد و کیسه های امید ما پر شود؟ جواب فرمود که:« الامن تمسک بسنتی عند فساد امتی»فرمود: