سقراط

سقراط

معنی کلمه سقراط در لغت نامه دهخدا

سقراط. [ س ُ ] ( اِخ ) یونانی «سُکْراتِس » متولد در آتن ( 470 تا 468 ق.م ) وی در سال ( 400 یا 399 ق.م ) از طرف حکومت محکوم گردید و با نوشیدن شوکران مسموم شد و درگذشت. وی استاد افلاطون و موجد روش سقراطی است و برخلاف پیشینیان بشر را موضوع تدقیق و مورد توجه قرار داد. نام حکیمی است مشهور. گویند در زمان اسکندر بود. ( برهان ).
از فلاسفه بزرگ یونان است که در 470 ق.م. در شهر آتن تولد یافت پدرش مردی حجار بود و سقراط پس از آنکه ایام جوانی چندی در خدمت وی بسر برد بدستیاری کریتو از پیروی شغل پدر کناره گرفت و دل بر فلسفه نهاد. سقراط بوجود خدای یگانه پی برد و کوشش داشت که مردم را نیز بدین حقیقت رهبری کند. از جمله فلاسفه و نویسندگان بزرگ یونان چون گزنفون و افلاطون و آنتیس تنس شاگردان وی بودند. از سقراط هیچ گونه کتاب در دست نیست. لکن فلسفه او را از کتاب ( محاورات ) افلاطون استنباط میتوان کرد. مردم آتن سرانجام او را به بی دینی متهم و بمرگ محکوم ساختند و سقراط با آنکه وسیله فرار وی فراهم بود برای محترم داشتن قوانین وطن مرگ را استقبال کرد و جام شوکران را به طیب خاطر بنوشید. ( 400 ق.م. ). ( تاریخ تمدن قدیم ایران ).
وی پسر سوفرونیکس حجار بود. از زندگی او در کودکی و جوانی اطلاعی در دست نیست و آثارش نیز باقی نمانده زیرا وی همواره عقاید خودرا از طریق بحث و مکالمه تبلیغ میکرد سقراط با پریکلیس سیاستمدار مشهور آتن معاصر بوده و با آریستوفانس آشنایی داشت. او را به جرم اینکه با آیین رسمی و دولتی اعتقاد ندارد و پرستش خدایان جدید را ترویج میکند محکوم بمرگ کردند و وی با نوشیدن شوکران زندگی را فدای عقاید خود کرد. گفته اند سقراط فلسفه را از آسمان بزمین آورد یعنی ادعای معرفت را کوچک کرده جویندگان را متنبه ساخت که از آسمان فرود آیند یعنی بلندپروازی را رها کرده بخود باید فرورفت و تکلیف زندگی را باید فهمید. نیز گفته اند شیوه سقراط دست انداخت و استهزاء بود. اگر در مکالمه اوتوفرون و مکالمه آلکبیادس از رسائل افلاطون نظر شود دیده خواهدشد که سقراطچگونه حریف را دست انداخته و او را مستأصل و مجبورمیساخت تا سرانجام اقرار بنادانی خود کند. اما آنچه را که استهزاء سقراطی نامیده اند درواقع طریقه ای بودکه برای سهو و خطا و رفعشبهه از اذهان به کار میبرد بوسیله سؤال و جواب ومجادله و پس از آنکه خطای مخاطب را ظاهر میکرد باز بهمان ترتیب مکالمه و سؤال و جواب را دنبال کرده بکشف حقیقت میکوشید و این قسمت دوم تعلیمات سقراط را مامایی نامیده اند، زیرا که او میگفت دانستی ندارم وتعلیم میکنم من مانند مادرم فن مامایی دارم. ( مادر سقراط ماما بود ) او کودکان را در زادن کمک میکرد. من نفوس را یاری میکنم که زاده شوند یعنی بخود آیند و راه کسب معرفت را بیابند. وی براستی در این فن ماهر بود و مصاحبان خود را منقلب میکرد و کسانی که او را وجودی خطرناک شمردند و در هلاکتش پا فشردند، قدرت و تأثیر نفس او را درست دریافته بودند. تعلیمات اخلاقی سقراط تنها موعظه و نصحیت نبود و برای نیکوکاری و درست کرداری مبنای علمی و عقلی می جست بدعملی را از اشتباه و نادانی میدانست و میگفت ، مردمان از روی علم و عمل و عمد دنبال شر نمیروند و اگر خیر و نیکی را تشخیص دهند البته آن را اختیار میکنند پس باید در تشخیص خیر کوشید. مثلاً باید دید شجاعت چیست ؟ و عدالت کدام است ، پرهیزکاری یعنی چه. راه تشخیص این امور آن است که آنها را بدرستی تعریف کنیم این است که یافتن راه تعریف صحیح در حکمت سقراط کمال اهمیت را دارد و همین امر است که افلاطون و مخصوصاً ارسطو دنبال آن را گرفته برای یافتن تعریف ( حد ) بتشخیص نوع و جنس و فصل یعنی کلیات پی برده و گفتگوی بتصور و تصدیق و برهان قیاس را بمیان آورده و علم منطق را وضع کرده اند، و بنابراین هرچند واضع منطق ارسطو است ، فضیلت با سقراط است که راه باز کرده. سقراط برای رسیدن بتعریف صحیح شیوه استقراء را بکار میبرد یعنی در هر باب شواهد و امثله از امور جاری عادی می آورد و آنها را مورد تحقیق و مطالعه قرار میداد و از این جزئیات تدریجاً به کلیات میرسید و پس از دریافت قاعده کلیه آن را در موارد خاص تطبیق مینمود. و برای تعیین تکلیف خصوصی اشخاص نتیجه میگرفت. بنابراین میتوان گفت پس از استقراءبشیوه استنتاج و قیاس نیز میرفت. در هر صورت مسلم است که رشته استدلال مبتنی بر تصورات کلی را سقراط به دست افلاطون و ارسطو داده و از اینرو او را مؤسس فلسفه مبنی بر کلیات عقلی شمرده اند که مدار علم و حکمت بوده است. اهتمام سقراط بیشتر مصروف اخلاق بوده وبنیاد او این است که انسان جویای خوشی و سعادت است و جز این تکلیفی ندارد اما خوشی به استیفای لذات و شهوات به دست نمی آید، بلکه بوسیله جلوگیری از خواهشهای نفسانی بهتر میسر میگردد. سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است و بنابراین سعادت هرکس در این است که وظایف خود را نسبت بدیگران انجام دهد و چون نکوکاری بسته بتشخیص نیک و بد یعنی دانایی است بالاخره فضیلت جز دانش و حکمت چیزی نیست. اما دانش چون در مورد ترس و بیباکی یعنی علم برای اینکه از چه باید ترسید و ازچه نباید ترسید تلفظ شود شجاعت است. چون در رعایت مقتضیات نفسانی به کار رود عفت خوانده میشود. و هرگاه علم بقواعدی که حاکم بر روابط مردم با یکدیگر میباشد منظور گردد عدالت است و اگر وظایف انسان نسبت بخالق در نظر گرفته شود دینداری و خداپرستی است. این فضایل پنجگانه ، یعنی حکمت و شجاعت و عفت و عدالت و خداپرستی اصول اولی اخلاق سقراطی بوده است. اراده آزاد نیست ، یعنی انسان فاعل مختار نتواند بود مگر اینکه پیروی از عقل کند که در آن صورت از نیکی و خیر اختیار مینماید وجه اعتقاد بخدا در نظر سقراط این بود که همچنانکه در انسان قوه عاقله ای هست در عالم نیز چنین قوه ای موجود است خاصه اینکه می بینیم عالم نظام دارد وبی ترتیب نیست و هر امری را غایت است و ذات باری خودغایت وجود عالم است ، نمیتوان مدار امور عالم را بر تصادف و اتفاق فرض نمود و چون عالم به نظام است اموردنیا قواعد طبیعی دارد که قوانین موضوع بشری باید آنها را رعایت کند بدین سبب سقراط در سیاست معتقد به قهر و زور نیست و با مردم مدارا و اقناع افکار را لازم میداند. بعبارت دیگر سیاست را نیز مبتنی بر حکمت میسازد. ( سیر حکمت از فرهنگ فارسی معین ) :

معنی کلمه سقراط در فرهنگ فارسی

فیلسوف معروف یونانی(و. ۴۷٠- ف.۳۹۹ قم. ) وی پسر سوفرونیسکس حجار بود . از زندگی او در کودکی و جوانی اطلاعی در دست نیست و آثارش نیز باقی نمانده زیرا وی همواره عقاید خود را از طریق بحث و مکالمه تبلیغ میکرد . سقراط باپریکلس سیاستمدار مشهور آتن معاصر بود و با آریستو فانس آشنایی داشت. او را بجرم اینکه بایین رسمی و دولتی اعتقاد ندارد و پرستش خدایان جدید را ترویج میکند محکوم بمرگ کردند و وی با نوشیدن جام شوکران زندگی را فدای عقاید خود کرد . گفته اند سقراط فلسفه را از آسمان بزمین آورد یعنی ادعای معرفت را کوچک کرده جویندگان را متنبه ساخت که از آسمان فرود آیند یعنی بلند پروازی را رها کرده بخود باید فرو رفت و تکلیف زندگانی را باید فهمید . نیز گفته اند شیوه سقراط دست انداختن و استهزائ بود اگر در مکالمه اوتوفرون و مکالمه آلکبیادس از رسایل افلاطون نظر شود دیده خواهد شد که سقراط چگونه حریف را دست انداخته و سرانجام او را مستاصل و مجبور میساخت که اقرار بنادانی خود کند. اما آنچه را که استهزائ سقراطی نامیده اند در واقع طریقه ای بود که برای اثبات سهو و خطا و رفع شبهه از اذهان بکار میبرد بوسیله سوال و جواب و مجادله و پس از آنکه خطای مخاطب را ظاهر میکگرد باز بهمان ترتیب مکالمه و سوال و جواب را دنبال کرده بکشف حقیقیت می کوشید.و این قسمت دوم تعلیمات سقراط را مامایی نامیده اند زیرا که او میگفت دانشی ندارم و تعلیم نمیکنم . من مانند مادرم فن مامایی دارم ( مادر سقراط مامابود ) او کودکان را در زادن مدد میکرد . من نفوس را یاری میکنم که زاده شوند یعنی بخود آیند و راه کسب معرفت را بیابند.وی براستی در این فن ماهر بود و مصاحبان خود را منقلب میکرد و کسانی که او را وجودی خطرناک شمرده در هلاکتش پافشردند قدرت و تاثیر نفس او را درست در یافته بودند.تعلیمات اخلاقی سقراط تنها موعظه و نصیحت نبود و برای نیکوکاری و درستکرداری مبنای علمی و عقلی میجست . بد عملی را از اشتباه و نادانی میدانست و میگفت : مردمان از روی علم و عمد دنبال شر نمیروند و اگر خیر ونیکی را تشخیص دهند البته آنرا اختیار میکنند پس باید در تشخیص خیر کوشید مثلا باید دید شجاعت چیست عدالت کدامست پرهیزکاری یعنی چه . راه تشخیص این امور آنست که آنها را بدرستی تعریف کنیم . این است که یافتن تعریف صحیح در حکمت سقراط کمال اهمیت را دارد و همین امر است که افلاطون و مخصوصا ارسطو دنبال آنرا گرفته برای یافتن تعریف ( حد ) بتشخیص نوع و جنس و فصل یعنی کلمات پی برده و گفتگوی تصور و تصدیق و برهان و قیاس را بمیان آورده و علم منطق را وضع کرده اند و بنا براین - هر چند واضع منطق اسطوست - فضیلت با سقراط است که راه را باز کرده . سقراط برای رسیدن بتعریف صحیح شیوه استقرائ را بکار میبرد یعنی در هر باب شواهد و امثله از امور جاری عادی میاورد و آنها را مورد تحقیق و مطالعه قرار میداد و از این جزئیات تدریجا بکلیات میرسد و پس از دریافت قاعده کلیه آنرا بر موارد خاص تطبیق مینمود و برای تعیین تکلیف خصوصی اشخاص نتیجه میگرفت و بنابر این میتوان گفت پس از استقرائ بشیوه استنتاج و قیاس نیز میرفت در هر صورت مسلم است که رشته استدلال مبتنی بر تصورات کلی را سقراط بدست افلاطون و ارسطو داده و از اینرو او را موسس فلسفه مبنی بر کلیات عقلی شمرده اند که مدار علم و حکمت بوده است . اهتمام سقراط بیشتر مصروف اخلاق بوده و بنیاد تعلیمات او اینست که انسان جویای خوشی و سعادت است و جز این تکلیفی ندارد . اما خوشی باستیفای لذات و شهوات بدست نمیاید بلکه بوسیله جلوگیری از خواهشهای نفسانی بهتر مسیر میگردد . سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است و بنابرین سعادت هر کس در ین است که وظایف خود را نسبت بدیگران انجام دهد و چون نیکوکاری بسته بتخشیص نیک و بد یعنی دانایی است بالاخره فضیلت بطور مطلق جز دانش و حکمت چیزی نیست . اما دانش چون در مورد ترس و بیباکی - یعنی علم بر اینکه از چه باید ترسید و از چه نباید ترسید - تلفظ شود شجاعت است و چون در رعایت مقتضیات نفسانی بکار رود عفت خوانده میشود و هر گاه علم بقواعدی که حاکم بروابط مردم با یکدیگر میباشد منظور گردد عدالت است واگر وظایف انسان نسبت بخالق در نظر گرفته شود دینداری و خدا پرستی است . این فضایل پنجگانه- یعنی جکمت و شجاعت و عفت و عدالت و خداپرستی - اصول اولی اخلاق سقراطی بوده است . اراده آزاد نیست یعنی انسان فاعل مختار نتواند بود مگر اینکه پیروی از عقل کند که در آن صورت نیکی و خیر را اختیار مینماید . وجه اعتقاد بخدا در نظر سقراط این بود که همچنانکه در دانسان قوه عاقله ای هست در عالم نیز چنین قوه ای موجود است خاصه اینکه می بینیم عالم نظام دارد و بیقاعده و بی ترتیب نیست و هر امری را غایت است و ذات باری خود غایت و جود عالم است پس نمیتوان مدار امور عالم را بر تصادف و اتفاق فرض نمود و چون عالم انتظار است امور دنیا قواعد طبیعی دارد که قوانین موضوع بشری باید آنها را رعایت کند . باین سبب سقراط در سیاست معتقد بقهر و زور نیست و با مردم مدارا و اقناع افکار را لازم میداندبعبارت دیگر سیاست را نیز مبنی بر حکمت میسازد ( سیر حکمت )
یونانی [ سکرات ] متولد در آتن ۴۷٠ تا ۴۶۸ ق .م . وی در سال ۴٠٠ تا ۳۹۹ ق . م . از طرف حکومت محکوم گردید و با نوشیدن شوکران مسموم شد و در گذشت وی استاد افلاطون و موجد روش سقراطی است و بر خلاف پیشینیان بشر را موضوع دقیق و مورد توجه قرار داد نام حکیمی است مشهور گویند در زمان اسکندر بود .

معنی کلمه سقراط در فرهنگ اسم ها

اسم: سقراط (پسر) (یونانی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: soqrāt) (فارسی: سقراط) (انگلیسی: soghrat)
معنی: نام فیلسوف بزرگ یوانی و استاد افلاطون، ( معرب یونانی، sokrates ) ( اَعلام ) [، پیش از میلاد] فیلسوف یونانی که می کوشید با پرسشهای پیاپی از دیگران، آنان را به دستیابی به حقیقت وا دارد، افلاطون از شاگردان او، در چندین رساله کوشیده است این روش را توضیح دهد، سقراط سرانجام در آتن به فاسد کردن جوانان و بدعت در دین متهم و به نوشیدن زهر محکوم شد و آن را در نهایت آرامش پذیرفت، sokrates ) ( در اعلام ) فیلسوف معروف یونانی

معنی کلمه سقراط در دانشنامه عمومی

سقراط (نمایش نامه). سقراط نمایشی به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا نعیمی است که از ۲۱ آذر تا ۲۷ دی ۱۳۹۲ و دوباره از ۷ فروردین تا ۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ در تالار وحدت به نمایش درآمد. این نمایش، که زندگی سقراط را نشان می دهد، در جشنواره تئاتر فجر نیز شرکت کرد و در چهار رشته نامزد شد، اما جایزه ای نبرد.
– نشان آکادمی استاد حمید سمندریان به فرهاد آییش برای بازی در نقش سقراط
– اعطا جایزه بازیگر برگزیده سال در جشن بازیگر به فرهاد آییش
– اعطا نشان عبدالحسین نوشین برای کارگردانی نمایش سقراط به حمیدرضا نعیمی از سوی انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر ایران
– جایزه بهترین بازیگر سال به فرهاد آئیش از سوی چهاردهمین جشن کانون ملی منتقدان تئاتر ایران برای نمایش سقراط
– جایزه طراحی صحنه برگزیده سال از سوی چهاردهمین جشن انجمن ملی منتقدان تئاتر ایران به رضا مهدی زاده برای طراحی صحنه نمایش سقراط
– جایزه طراحی لباس برگزیده به ادنا زینلیان برای طراحی لباس نمایش سقراط از چهاردهمین جشن ملی منتقدان تئاتر ایران
– جایزه برگزیده آهنگسازی از سوی چهاردهمین جشن ملی منتقدان تئاتر ایران به سیاوش لطفی برای آهنگسازی نمایش سقراط
– جایزه طراحی گریم برگزیده به ماریا حاجیها از سوی چهاردهمین جشن ملی منتقدان تئاتر ایران برای طراحی گریم نمایش سقراط
– جایزه نمایش برگزیده از سوی چهاردهمین جشن ملی منتقدان تئاتر ایران به نمایش سقراط
– اهدا لوح تقدیر از سوی مرکز مطالعات اسلامی ( اخلاق و نیایش در آیینه هنر ) به حمیدرضا نعیمی برای نویسندگی و کارگردانی نمایش سقراط

معنی کلمه سقراط در دانشنامه آزاد فارسی

سقراط (آتن ح ۴۷۰ـ ح ۳۹۹پ م)(Socrates)
تابلوی مرگ سقراط، اثر ژاک - لویی داوید (1787)
فیلسوف یونانی. در شکل گیری فلسفۀ غرب مؤثر بود، اگرچه هیچ نوشته ای از خود برجای نگذاشته است. شاگردش افلاطون مکالمه هایی نوشته است که به نظر می رسد در آن ها عقاید و اعمال سقراط شرح داده شده اند. این مکالمه ها منبع اصلی برای آشنایی با عقاید و تأثیر سقراط به شمار می روند، هرچند افلاطون گاهی عقاید خود را به استادش نسبت می دهد. در مکالمه هایی که گزنفونِتاریخ نگار نوشته است نیز شخصیت سقراط مندرج است و در سایر آثارِ یونانی هم از او نام برده شده است. سقراط در آتن به دنیا آمد. پدرش پیکرتراش بود و مادرش حرفۀ مامایی داشت. تحصیلات معمول در زمینه های ادبیات و موسیقی را گذراند و مهارت های جسمانی لازم را کسب کرد و سپس با فنون سخنوری و جدلِ سوفسطاییان، نظریه پردازی های فیلسوفانِ ایونیاییو فرهنگ عمومی آتنِ عصرِ پِریکلسآشنایی یافت. سقراط آن گاه زندگیش را وقف آن کرد که در محل های عمومی آتن با مردمانی به گفت وگو پردازد که ادعای دانایی می کردند و کوشید که به آنان کمک کند تا به خاطر خویشتن به نادانی شان پی ببرند، همان طور که خود او به نادانی اش پی برده بود. اگرچه سقراط ادعا می کرد که یگانه دانایی او وقوف به دانایی خویش است، اما شماری از عقاید اخلاقی مشخصی را به صورت پارادوکسدر استدلال ها مطرح می کرد. برخی از آن عقاید عبارت بودند از این که فضیلت همان دانایی است؛ هیچ کس با طیبِ خاطر بدی نمی کند مگر فقط درنتیجۀ نادانی؛ و این که شخص اگر در معرض ستم قرار بگیرد بهتر از آن است که به کس دیگری ستم روا دارد. این عقاید، به ویژه آخرین عقیده، که جلوی انتقام جویی را می گیرد، برای فرهنگِ همگانیِ مرسومِ آتن در آن زمان کاملاً بیگانه بودند. سقراط نقش خود را به عنوان «خرمگسِ» جماعتِ آتن توصیف می کرد و همین امر موجب شد که بسیاری از شهروندان با نظر بی مهری به او بنگرند. از جهاتی هم شاید او را مسبّب شورش اشراف سالاران در ۴۰۴پ م برضد دموکراسی انگاشته اند، شورشی که به حاکمیت قاطع دورۀ وحشتی انجامید که برخی از شاگردان و دوستان سقراط در آن شرکت داشتند. آریستوفانس، شاعر کمدی پرداز، در نمایش نامه اش به نام ابرهااو را در مقام یکی از سوفسطاییان به سخره گرفته است، اگرچه خود سقراط سوفسطاییان را دشمنانی خطرناک می انگاشت که حاضر بودند هر چیزی را در ازای دستمزد تدریس کنند و بدون داشتنِ موضعی صادقانه به بحث و استدلال بپردازند. شاید بنابر همین دلایل، سقراط در ۳۹۹پ م متهم به این شد که خدایانِ رسمی را کنار نهاده، اعتقاد به ایزدان تازه ای را باب کرده و جوانان را از حیث اخلاق به تباهی کشانده است. دفاعیۀافلاطون شرحی است از دفاع خود سقراط در هنگام محاکمه اش که می کوشید از نقش خویش در شهر و از تعهدی که در برابر فلسفه دارد حمایت کند. فقط اکثریتی ناچیز او را گناهکار تشخیص دادند و، برطبق قوانین دادرسی آتن، به وی فرصت داده شد که اعتراضش را به حکم اعدامی که دادستان ها برایش تقاضا کرده بودند مطرح کند. اما پیشنهادش مبنی بر این که فقط جریمه شود ـ زیرا به عنوان فیلسوف ارزشی برای شهر دارد ـ هیئت منصفه را چنان برآشفت که با اکثریت بیشتری رأی به مجازات اعدام او دادند. دوستان سقراط مایل بودند که به او کمک کنند تا از زندان بگریزد اما، برطبق کریتوافلاطون، سقراط در ضمن بحث با یکی از آنان می گوید که به سبب تعهدش در برابر فلسفه و اصول اخلاقی خویش، برایش گواراتر است که بی عدالتی حکم اعدام را تحمل کند ولی بر شهر و همشهریانش ستم روا ندارد. کتاب فایدوافلاطون شرحی است دربارۀ آخرین روز زندگی سقراط و این که با چه آرامشی جام شوکران را نوشید. شیوۀ زندگی سقراط و مرگ او هر دو موجب شدند که نمونه ای از فیلسوف خردمند، جست وجوگر و بی باک برای نسل های آینده ساخته و پرداخته شود.

جملاتی از کاربرد کلمه سقراط

اثر دیگر افلاطون ضیافت یا مهمانی یا سمپوزیوم نام دارد که رساله‌ای دربارهٔ عشق است. این رساله، یک حالت روایی و داستانی داشته که در یکی از مهمانی‌های آتن که سقراط نیز حضور دارد، اتفاق می‌افتد. ما در بخش‌های از کتاب شاهد گفتگوی اشخاص داستان هستیم.
علیرغم نام‌آوری اقلیدس جزئیات زندگی او معلوم نیست. از یادداشت‌های پروکلوس و پاپوس اسکندرانی دانسته‌ایم که اقلیدس از اعضای فعال کتابخانهٔ بزرگ اسکندریه و احتمالاً درس‌خواندهٔ آکادمی افلاطون بوده‌است ولی از تاریخ دقیق تولد و مرگ او مطلع نیستیم و حتی نمی‌دانیم در کدامین شهر یا قارهٔ جهان‌زاده شده‌است. نویسندگان قرون وسطا گاهی او را با اقلیدس مگارایی — فیلسوف سقراطی قرن چهارم پیش از میلاد — اشتباه گرفته‌اند.
چو سقراط را داد نوبت سخن رطب ریزشد خوشه نخل بن
دومین نشریه ارمنی زبان ایران، هفته‌نامه آستق آرِوِلیان (به معنی ستارهٔ شرقی)، از ۱۸۹۶م در تهران شروع به کار کرد و ۲۶ شماره از آن به چاپ رسید. مؤسس، صاحب امتیاز و سردبیر اسمی این هفته‌نامه مارکار مارکاریان بود اما در اصل سردبیری آن را سقراط خان گلوفیان برعهده داشت.
چون من گره زنم به سخن بر کجا نهد سقراط دست بر گره استوار من؟
من ضوئک استضاء سقراط فی الغیوب من نورک استنار فلاطون فی المثل
اقلیدس در سال ۴۳۵ پیش از میلاد در شهر مگارا چشم به جهان گشود. وی در زمرهٔ شاگردان سقراط بود. از آنجایی که ورود به آتن در آن مقطع برای اهالی مگارا منع شده بود مجبور شد برای گوش سپردن به آموزه‌های استاد شب‌ها با لباس زنانه وارد آتن شود. افلاطون و تنی چند از فیلسوفان نزدیک سقراط پس از اعدام او مدتی همراه با اقلیدس به مگارا پناه بردند. آنگونه که از مکالمات افلاطون برمی آید در زمان مرگ استاد بر بالین وی حضور داشت. همچنین در مکالمهٔ ته تتوس نقش کسی را ایفا می‌کند که مکالمهٔ میان سقراط و ته‌تتوس را نوشته و ثبت کرده‌است.
واژه آیرونی از یکی از شخصیت‌های یک کمیک یونانی به نام ایرون به وجود آمده است، یک بازنده باهوش که هوشش مکرراً بر شخصیت متظاهر آلازون پیروز می‌شود. آیرونی گفتگوی افلاطون از سقراط نیز از این تئاتر کمدی مشتق شده است.
سقراط هفت میر نهاد این را تدبیر ساز و کارکن و رهبر
شهنشاه را گشت روشن چو روز که سقراط شمعی است خلوت فروز
سقراط همی گفت: ویژه ترین صفتی که بتوان از اوصاف باریتعالی برشمرد، آن که وی حی و قیوم است. چه دانش و قدرت وجود و حکمت، همگی در واژه ی حی همی گنجد و زندگانی جامع همه ی این اوصاف است. نیز بقا و جاودانگی و دوام در واژه ی قیوم گنجد و این صفت جامع همه ی آن ها بود.
پیشینه الهیات در یونان به دوران قبل از سقراط برمی‌گردد. در زمان پارمنیدس که او را پدر متافیزیک می‌نامند الهیات و متافیزیک در هم ادغام شده بود و بحث متافیزیک پارمنیدس با الهام از عالم غیب بود. افلاطون و ارسطو به ترتیب با مبنا قراردادن ایده و واقعیت و نیز با جدا کردن مباحث عالم غیب از متافیزیک الهیات یونانی را از متافیزیک به‌طور جزئی جدا کردند، اما مفاهیم استعلایی هنوز در متافیزیک افلاطون وجود داشت. در قرن‌های بعد با بحث صرف دربارهٔ وجود در معنای کلی آن متافیزیک به‌طور کامل از الهیات جدا شد.
یا ز سقراط و فلاطون می‌شدی تاخیر مرگ تا ابد لقمان نبودی طعمه شمشیر مرگ
از جمه آثاری که به وی نسبت می‌دهند می‌توان به میلتیادس، کالیاس، اکسیوخوس، آسپاسیا، آلکیبیادس، تلائوگس و رینون اشاره کرد. هرچند برخی همچون «مندموس ارتریایی» این نوشته‌ها را از آیسخینس نمی‌دانند و آن‌ها را مکالماتِ سقراطی‌ای می‌دانند که آیسخینس آن‌ها را از شخصی به نامِ «کسانتیپه» گرفته بود. اما از نظر دیگرانی همچون «پانایتیوس»، مکالماتِ سقراطیِ وی موثق هستند.
گفت چون سقراط در نزع اوفتاد بود شاگردیش، گفت ای اوستاد
چو سقراط مهر خود از خلق شست همه خلق سقراط را بازجُست
تبسمکرد سقراط و به سلطان چنین فرمود کای سلطان نادان
اگزیستانسیالیسم توسط فردریش نیچه و سورن کی‌یرکگور، فیلسوفانی از قرن نوزده، به‌طور واضح مطرح شد. هر چند که در قرن‌های پیشین نیز پیشگامانی داشت. سقراط در تمام دوران اشتغال فلسفی خود این دو شعار را تکرار می‌کرد: «زندگی نیازموده، ارزش زیستن ندارد» و «خود را بشناس». شعار اول، ماهیت فلسفه و شعار دوم، ماهیت فلسفه اگزیستانسیالیسمی را روشن می‌نماید.