سرمشق. [ س َ م َ ] ( اِ مرکب ) قطعه نوشته خوش نویس که بعرف آن را تعلیم گویند. ( غیاث ). قطعه نوشته خوشنویس که بعرف آن را تعلیم گویند و آن را در نظر داشته مشق کنند. ( آنندراج ) : آیینه بود تخته مشق آن زمان که عقل سرمشق روشنایی باطن ز ما گرفت.نعمت خان عالی ( از آنندراج ).بگذار از قلمرو تقدیر پا برون سرمشق خویش ساز خط سرنوشت را.ملا طاهر غنی ( از آنندراج ).|| نمونه. || دستورالعمل.
معنی کلمه سرمشق در فرهنگ معین
(سَ . مَ ) [ فا - ع . ] (اِمر. ) ۱ - خطی که استاد محض نمونه برای شاگردان نویسد تا از روی آن مشق کنند. ۲ - نمونه ، الگو.
معنی کلمه سرمشق در فرهنگ عمید
۱. خطی که آموزگار و معلم خط بنویسد تا شاگرد از روی آن مشق کند. ۲. (صفت ) نمونه، الگو.
معنی کلمه سرمشق در فرهنگ فارسی
نمونه ودستورکار، طی که آموزگاربه شاگردبدهد ۱ - خطی که استاد خطاط محض نمونه برای شاگردان نویسد تا از روی آن مشق کنند . ۲ - نمونه انموذج .
معنی کلمه سرمشق در دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:پارادایم
معنی کلمه سرمشق در ویکی واژه
خطی که استاد محض نمونه برای شاگردان نویسد تا از روی آن مشق کنند. نمونه، الگو.
جملاتی از کاربرد کلمه سرمشق
اگر امروز وضعیت اقتصادی طلبه مناسب نباشد خطرهای مختلفی بنای روحانیت و حوزه را تهدید میکند. از یک سو باید مسئولان امر این کار را انجام دهند و از سوی دیگر همه ما میدانیم که سطح زندگی روحانی و طلبه باید در پایینترین جریانها قرار گیرد، اما اگر طلبه در زندگی خود دیگران را ملاک قرار دهد و زندگی متجملانه و مرفهانه را سرمشق خود کنند، مسئولان به گرد معیشت طلاب نمیرسند.
سرمشق آشنایی جاوید می دهد بیگانه خوی من که نگهبان الفت است
کدام صبح که سرمشق انتظارم نیست کدام شب که سر گریه در کنارم نیست
در آثار ثعالبی، اندرزها و امثال و کلمات قصار، حُکم مادّهٔ اولیه را دارند، اما اندیشهای منظم در استفاده از آنها به کار رفتهاست. ثعالبی برای اشاعه فرهنگ عربی بغداد در شرق ایران بسیار کوشیدهاست. نخستین ترجمه فارسی شناخته شده از آثار او، متعلق به قرن هفتم است؛ یعنی، دورهای که ادبیات عرب، نمونه و سرمشق محسوب میشد.
او ابتدا نزد آقا ابراهیم قمی خط نسخ را تعلیم گرفت و از روی خطوط علاءالدین تبریزی بسیار مشق کرد و با اینکه از این دو استاد به احترام و نیکی یاد کردهاست، شیوهٔ مخصوصی در خط نسخ بهوجود آورد که سرمشق نسخنویسان ایران شد و به نسخ ایرانی معروف است.
پیری به دوشم آخر سرمشق لغزشی بست تا سرنگون نگشتم جهد قلم نکردم
باز سرمشق جنونم خط نازک رقمی است که دو نیم است ز عشقش دل هر جا قلمی است
تقدیر صورت و سرمشق جهان است و اتفاقات و وقایع جهان را تدبیر و کنترل میکند. مثلاً تقدیر جهانی چنین است که «هر کس دیگری را بکشد به دست دیگری کشته میشود، هرچند کشنده او کاری دور از عدالت میکند».
گر شوق پی مطلب نایاب نگیرد سرمشق رم از عالم اسباب نگیرد
الیاده بر این باور بود که یکی از محوریترین کارکردهای اسطوره، بنیان نهادن سرمشقهایی برای رفتار انسانی است. او نشان داد که نه تنها اسطورهسازی در تضاد با جهان امروز نیست، بلکه انسان مدرن نیز به ناچار همچون نیاکانش اسطورههای ویژه خود را میسازد. در نیمه سده بیستم میلادی بارت مجموعه مقالاتی منتشر کرد که در آنها فرایند اسطورهسازی در جوامع مدرن را بررسی نمود. از دید وی، از آنجایی که تبیین مقررات اخلاقی وظیفه دانش مدرن نیست، انسان همواره نیاز دارد برای درک یک رسم اخلاقی، با تجربیات اسطورهای/دینی درکشده در گذشته مرتبط شود.
آرام جان و روح روان قوت بدن سرمشق گل طراوت مل رونق بهار
حسن جانان را چو میل عشق شد شور این سر، عشق را سرمشق شد
به علم کوش که سرمشق زندگی علم است که علم اگر نبود زندگیت بی انفاست
من درس عشق جز خط سبزی نخواندهام سرمشق آبرویی که به این بیسوادیام
گر نخواندستیم ز آیین خرد حرفی ولی در دبستان جنون سرمشق استادیم ما!