سر نت
معنی کلمه سر نت در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه سر نت
منم کز آستانت سر نتابم وگر تیغم زنی رخ بر نتابم
چون جوهر تو، به چشم سر نتوان دید در خود منگر که این نهای آن که تویی
سر نتوانم که برآرم چو چنگ ور چو دفم پوست بدرّد قَفا
گر از مدائن خلد آرزو است ایوانت ز عدل سر نتوانی کشید کسری وار
تا سر نتابد از خط فرمانشان فکند از کهکشان بگردن گردون قضا طناب
بر آستانت سر نتوانم نهاد، از انک از آسمان به قدر، بلندآستانتری
هرگل که پر از لخت جگر نیست کنارش بر سر نتواند زدن از شرم، بهارش
چو یوسف زین ترنج ار سر نتابی چو نارنج از زلیخا زخم یابی
بقول و فعل شیطان سر نتابد که تا آن دم بهشت کل بیابد
ولی باید ز فرمان سر نتابی که این معنی بود قلب عطا را