معنی کلمه سد در لغت نامه دهخدا
سد. [ س َ ] ( از ع ، اِ ) مخفف سَدّ است. ( ناظم الاطباء ) :
این جهان محدود و آن خود بی حد است
نقش و صورت پیش آن معنی سد است.مولوی.رجوع به سَدّ ( اِ ) شود.
سد. [ س َدد / س َ ] ( از ع ، اِ ) حائل و مانع میان دو چیز. ( غیاث اللغات ). بند. ( ترجمان جرجانی بترتیب عادل بن علی ). حائل یا عام است و در آینده میان دو چیز. ( آنندراج ). در آینده میان دو چیز. ( منتهی الارب ) :
ترا سدّ روئین کفر از زر است
نه روئین چو دیوار اسکندر است.سعدی.وجودم بتنگ آمد از جور تنگی
چو یأجوج بگذشتم از سد سنگی.سعدی.پشت بکوه داد و سدی از هیکل فیلان در حوالی لشکر کشید. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
قلعه ویران کرد و از کافر ستد
بعد از آن برساختش سد ( صد ) برج و سد.مولوی.- سد باب ؛ بستن در و ممانعت کردن. ( ناظم الاطباء ).
- سد راه ؛ ممانعت از عبور و مرور. ( ناظم الاطباء ).
- سد رمق ؛ بازداشت واپسین نفس. و هر چیز که حیات زندگی موقتاً نگاه دارد و مانع از مرگ گردد. ( ناظم الاطباء ) : مرا سد رمق حاصل میبود. ( کلیله و دمنه ). بعضی بگیاه و کشت سد رمق میکردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
سد. [ س َدد/س َ ] ( از ع ، اِ )بند بسته هر چیز. حایل میان دو چیز. ( مهذب الاسماء ). بنایی که در جلو آب کنند. هر چیز که جلو آب گذارندتا مانع جریان شود. بازداشت و مانع. حایل و حاجز و فاصل. حد و بند. بندروغ. ( ناظم الاطباء ) :
هم ز پیش آب حیوان سدّ ظلمت برگرفت
هم میان آب کر سدی دگر کرد ابتدا.خاقانی.شاه سد آب کرد اینک رکاب شاه بوس
تا برای سدّ آتش بندها سازد ترا.خاقانی.سدّ سیلاب حوادث در این بلیه... ( ترجمه تاریخ یمینی ).
برخی از سدهایی که بر روی رودخانه های ایران ساخته شده به قرار زیرند:
- سد الوند ؛ در 10 کیلومتری شهر قصرشیرین قرار دارد، طول سد 23 متر، ارتفاع آن 1/8 متر، عرض دهانه کانال آبگیر 4/80 متر و شامل دو دهانه با دو دریچه فلزی است. از سال احداث سد تاکنون تعدادی خانه لوله کشی شده و از آب سدالوند استفاده میکنند.