سارا

سارا

معنی کلمه سارا در لغت نامه دهخدا

سارا. ( ص ) خالص را گویند. ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( غیاث ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ خطی کتابخانه لغت نامه ). خالص و صاف. ( شعوری ). خالص و ویژه. ( آنندراج ). اگرچه این لفظ به این معنی شایستگی صفت دیگر چیزها را نیز دارد لیکن ترکیب آن بجز عنبر و مشک وزر بنظر نیامده است. همچو عنبرسارا، و زر سارا. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( رشیدی ) ( غیاث ) ( آنندراج ) . پاک. بی آمیغ. ناب. تمیز. بی بار.
- زر سارا ؛ زر خالص. زر بی بار :
چه حاصل زانکه دانی کیمیا را
مس خودرا نکردی زر سارا.جامی ( از شعوری ).- عنبر سارا؛ از شواهد زیر و طرز استعمال شعرا استنباط میشود که عنبر سارا ترکیب اضافی است نه وصفی و آن ظاهراً نوع خاصی از عنبر است و در شرفنامه منیری و نیز در غیاث اللغات بنقل از کشف اللغات نوعی از عنبر آمده است :
ز باد خاک معنبر بعنبر سارا
ز ابر شاخ مکلل به لؤلؤ مکنون.رودکی.ای خداوندی که بوی کیمیای خلق تو
کوه خارا را همی چون عنبر سارا کند.منوچهری.دارد خجسته غالیه دانی ز سندروس
چون نیمه ای به عنبر سارا بیاکنی.منوچهری ( دیوان ص 106 ).در زبان حجت از فرحریم ذوالفقار
شعر در معنی بسان عنبر سارا شود.ناصرخسرو.بوی است نه عین و نون و با و را
نام معروف عنبر سارا.ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 18 ).خط خط که کرد جزع یمانی را
بو از کجاست عنبر سارا را.ناصرخسرو.زمین چون روی مهرویان برنگ دیبه رومی
هوا چون زلف دلجویان ببوی عنبر سارا.مسعودسعد.نه چو زلف تو عنبر سارا
نه چو روی تو دیبه ششتر.مسعودسعد.گشته خجل از رنگ لبش باده سوری
برده حسد از بوی خوشش عنبر سارا.معزی.بحر سعادت چو داد عنبر سارا
عنبر آن بحر شادئی بسر آورد.خاقانی.فخر من بنده ز خاک در احمد بینند
لاف دریا ز دم عنبر سارا شنوند.خاقانی.اولی تر آنکه چون حجرالاسود از پلاس
خودرا لباس عنبر سارا برآورم.خاقانی.صبحدم خاکی بصحرا برد باد از کوی دوست
بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست.سعدی ( طیبات ).

معنی کلمه سارا در فرهنگ معین

(ص . ) خالص ، بی غل و غش .

معنی کلمه سارا در فرهنگ عمید

زبده، خالص، بی غش: زر سارا، عنبر سارا، مشک سارا: چه حاصل زآنکه دانی کیمیا را / مس خود را نکرده زرّ سارا (جامی۵: ۲۰۱ ).

معنی کلمه سارا در فرهنگ فارسی

زبده، خالص، بی غش، درترکیب مانند:عنبرسارا
( صفت ) خالص بی غش : عنبر اسرا مشک سارا .
نام زن ابراهیم پیغمبر و مادر اسحق است

معنی کلمه سارا در فرهنگ اسم ها

اسم: سارا (دختر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: sārā) (فارسی: سارا) (انگلیسی: sara)
معنی: خالص، نام همسر حضرت ابراهیم ( ع ) و مادر اسحاق ( ع )، بی آمیختگی، ( در اعلام ) نام زن حضرت ابراهیم ( ع ) و مادر اسحاق ( ع )، شاهزاده خانم، نام همسر ابراهیم ( ع ) و مادر اسحاق ( ع )

معنی کلمه سارا در دانشنامه عمومی

سارا (بازیگر). سارا رفیعه مهام با نام هنری سارا ( زاده ۱۳۱۹ تبریز – ۱۵ دی ۱۴۰۱ ) ، بازیگر سینمای اهل ایران است.
رفیعه مهام، در سال ۱۳۱۹ در تبریز به دنیا آمد و تا مقطع ابتدایی به تحصیلات خود ادامه داد.
او ابتدا در سال ۱۳۴۱ در فیلمهای تبلیغاتی ظاهر شد و پس از آن در سال ۱۳۴۴ با بازی در فیلم زمزمه محبت فعالیت خود را در سینما آغاز کرد.
• بیدار در شهر ( ۱۳۵۵ )
• کلک نزن خوشگله ( ۱۳۵۵ )
• مردی در آتش ( ۱۳۵۵ )
• خانوم خانوما ( ۱۳۵۱ )
• دنیا مال منه ( ۱۳۵۰ )
• رضا چلچله ( ۱۳۵۰ )
• شب عروسی ( ۱۳۵۰ )
• آفتاب مهتاب ( ۱۳۴۹ )
• آینه زمان ( ۱۳۴۹ )
• کمربند زرین ( ۱۳۴۹ )
• پسران قارون ( ۱۳۴۸ )
• عشق آفرین ( ۱۳۴۸ )
• گناه مادر ( ۱۳۴۸ )
• به امید دیدار ( ۱۳۴۷ )
• پلی بسوی بهشت ( ۱۳۴۷ )
• پنجه آهنین ( ۱۳۴۷ )
• ریکاردو ( ۱۳۴۷ )
• شاهراه زندگی ( ۱۳۴۷ )
• سه جوانمرد ( ۱۳۴۶ )
• گذشت بزرگ ( ۱۳۴۶ )
• بیست سال انتظار ( ۱۳۴۵ )
• مرد نامرئی ( ۱۳۴۵ )
• جلاد ( ۱۳۴۴ )
• سه تا بزن بهادر ( ۱۳۴۴ )
• سه کارآگاه خصوصی ( ۱۳۴۴ )
• زمزمه محبت ( ۱۳۴۴ )
سارا (فیلم ۱۹۹۷). سارا ( لهستانی: Sara ) فیلمی لهستانی به کارگردانی ماچئی شلشینتسکی است که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد.
• بوگوسواف لیندا
• آگنیشکا ودارچیک
• مارک پرپچکو
• سزاری پازورا
• استانیسواف برودنی
• کشیشتف کیرشنوفسکی
• جک رکنیتس
• داریوش گناتوفسکی
• کشیشتف کومور
• یانوش بوکوفسکی
• پاوئو بورچیک
• تِـرِسا لیپووسکا
• گژگوش میشتال
• مونیکا کفیاتکوفسکا
• سواوومیر سولِـی
• پیوتر شِـیکا
• یاتسک دوماینسکی
• تادئوش وویتیخ

معنی کلمه سارا در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:ساره
سارا (سینما). فیلمی ساختۀ داریوش مهرجویی در ۱۳۷۱ش. یکی از فیلم های چهارگانۀ کارگردان است که به جست وجو در لایه های پنهان روح آدمی می پردازد و وابستگی های درونی انسان را آشکار می سازد. داستان فیلم دربارۀ زنی است به نام سارا که برای تأمین مخارج بیماری همسرش، حسام، از یکی از همکاران او در بانک به نام گشتاسب کمک مالی می گیرد. گشتاسب که متهم به جعل اسناد شده است و موقعیت شغلی اش در بانک دچار مخاطره می شود از سارا می خواهد از طریق اعمال نفوذ در حسام، که رئیس بانک شده است، بر سر شغلش بماند. پس از این که حسام از ماجرا آگاه می شود ضمن مشاجرۀ لفظی با سارا او را لایق زندگی نمی داند. سارا که می بیند شوهرش به فداکاری او پی نبرده است، آزرده خاطر خانه را ترک می کند. این فیلم برداشتی آزاد از نمایش نامۀ عروسکخانه اثر ایبسن، نمایش نامه نویس نروژی، است.

معنی کلمه سارا در ویکی واژه

صاف، پاکیزه، زبده، خالص، بی‌غش، بی‌غل و غش، ویژه، پاک، بی‌آمیغ، ناب، تمیز، بی‌بار، زر‌سارا، عنبر‌سارا، مشک‌سارا. به پای اندرش مشک سارا بدی/ روان بر سرش چتر دیبا بدی. «فردوسی»
نام زن ابراهیم پیغمبر و مادر اسحاق است. ساره به معنی شاهدخت شاهزاده، شاهزاده من .

جملاتی از کاربرد کلمه سارا

خلق او را صفت همی گفتم خاک بوسید عنبر سارا
بگاه عشرت و بوس و تماشا چو شهد و شکر باده گساران
اشکفت سه وله در شهرستان گچساران، بخش مرکزی، دهستان لیشتر، روستای خیرآباد، ۵۰۰ متری پل خیرآّباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۱۹۷۵۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
جود لا، سی نا میلر، سوزان ساراندون، ژولین دیویس، و عمر اپس از بازیگران این فیلم هستند.
عاشقان را دل به‌دام عنبرین کردست صید صید دل باید چو دام از عنبر سارا بود
نمودند سیصد سوار شریر از آن دیو ساران شامی اسیر
افراسیاب (دیواندره)، روستایی از توابع بخش سارال شهرستان دیواندره در استان کردستان ایران است.
ز خاطر، باده اول می زداید زنگ هستی را نماز می گساران را، ریا هرگز نمی باشد
این استان دارای دو فرودگاه در شهرهای یاسوج و گچساران می‌باشد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال نیس، باشگاه فوتبال کلن، و باشگاه فوتبال سارایوو اشاره کرد.
نوشته است به روی بتان به خط غبار که آفتاب رخان صیدخاکسارانند
چشم بد دور ز خط تو که هر نقطه او سطح کافور پر از عنبر سارا کرده
خانه ما خاکساران بر سر راه صباست شب نمی سوزد چراغ از پستی دیوار ما
کنار و بوس می خواهم زخوبان، نیستم طوطی که از آیینه رخساران به حرف و صوت برگردد
زمانه ساخته پامال، خاکساران را که شهسوار من از گرد راه می‌آید