زوربازو ویژگی جنسی در مردان بویژه در پهلوانان برای نمایش دادن قدرت. بماندند لشکر شگفت اندر اوی/ ازان زور و آن بازوی جنگجوی «فردوسی»
جملاتی از کاربرد کلمه زور بازو
چه مردی کند زور بازوی جاه که بی مال سلطان بی لشکرست
وین سعادت به زور بازو نیست تا نبخشد خدای بخشنده
چو زور بازوش را دید خسم اندر صف هیجا دو اسبه کردطی از ضرب تیغش راه نیران را
ز خون من چو زلو فربهی کلیسا را بزور بازوی من دست سلطنت همه گیر
پس از مرگ انکیدو، گیلگمش همه مسوولیتهایش را کنار میگذارد تا به هدف شخصی خود برسد. او که هنوز خردمند نشده است، به جهان وحش میرود و هر جا توصیه و مشورتی را میشنود، نادیده میگیرد. هنوز پیش از فکر کردن دست به اقدام میزند. هنگامی که به میخانه شیدوری خردمند میرسد، او را تهدید به خشونت میکند تا دریابد چگونه به مسیرش باید ادامه دهد. پس از راهنماییهای او، برای رسیدن به اور-شانابی (قایقران اوتنپیشتی) زمانی که به «افراد سنگی» میرسد، آنان را خرد میکند. این کار سفر خودش را سختتر میکند. تنها وقتی که به قلمرو قهرمان «طوفان» پا میگذارد، نقطه شروعی است برای این که غریزهاش برای خشونت را کنار بگذارد. حتی در آنجا نیز میپذیرد که با زور بازو میخواسته است به راز اوتنپیشتی پی ببرد.
کنم منهم از زور بازوی خویش بیک بازویش، هم ترازوی خویش
دست و زور بازوی شیر خدا از هم جداست کی رواست سرنگون گردی فلک
کند زتیر نظر صید رستم دستان کمان سخت ببینید و زور بازو را
به هوش از بزرگان افزون تری در سال اگر خوردی به صورت بیژنی با زور بازو رستم گردی
چه مردی کند زور بازوی جاه؟ که بیمال، سلطان بیلشکرست
ز میل ابروی تو دست داشتم چه کنم نمی رسد به کمان تو زور بازویم