زه کشی

معنی کلمه زه کشی در لغت نامه دهخدا

زه کشی. [ زِه ْ ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) عمل کندن جویهای گود تا رطوبت یا آب اراضی باتلاقی در آن گرد آمده زمین خشک و سالم شود. جداولی که در باتلاقها کنند برای اخراج آبهای عفن ، تا زمین خشک و آماده زراعت شود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). خشکانیدن آب زمین. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده بعد شود.

معنی کلمه زه کشی در فرهنگ معین

(زِ. کَ یا کِ ) (حامص . ) خشکاندن آب زمین .

معنی کلمه زه کشی در فرهنگ عمید

خشکاندن آب باتلاق، عمل خشکاندن باتلاق به وسیلۀ کندن گودال ها یا نهرهای کوچک و بردن آب های زائد به گودال ها و زمین های پست.

معنی کلمه زه کشی در فرهنگ فارسی

خشکاندن آب زمین
عمل خشکاندن باتلاق بوسیله کندن گودالهایانهر

معنی کلمه زه کشی در فرهنگستان زبان و ادب

{stringing} [ورزش] کشیدن زه به صورت مشبک بر قاب دستاک

معنی کلمه زه کشی در دانشنامه آزاد فارسی

زِه کِشی (drainagee)
در کشاورزی، حذف آب اضافی از خاک، با استفاده از شبکه ای از نهرهای کم عمق یا، در صورتی که وضعیت خاک و شیب زمین اقتضا کند، به کمک مجراهای زیرزمینی. گاه از پمپ نیز برای زه کشی زمین های پهناور استفاده می کنند. در حدود ۴۰۰پ م، زه کشی در حوضۀ نیل و روم باستان صورت می گرفت. زه کشی مناسب، ساختار خاک را اصلاح می کند؛ بازده کودهای فسفردار را افزایش می دهد؛ نیتروژن خاک را حفظ می کند؛ و از ماندابی شدن زمین، آب شستگی، و شورشدن خاک در نتیجۀ آبیاری جلوگیری می کند.

معنی کلمه زه کشی در ویکی واژه

خشکاندن آب زمین.

جملاتی از کاربرد کلمه زه کشی

چو شد رزم تیر و کمانشان پدید کمان یک گرفت و یکی زه کشید
کز پناهت نشدی پاس خدا ای غافل کوشش هرزه کشیدی به پناه که تو را
تا کی چو ترازو از زبانی در گردن زه کشیده باشم
گر ساغر سی روزه کشیدم، چه توان گفت؟ ور توبه چل ساله شکستم، چه توان کرد؟
ای غازه کشیده سرخ بر گونه از خون دل هزار نام‌آور
نیزه کشید آفتاب حلقهٔ مه در ربود نیزهٔ این زر سرخ حلقهٔ آن سیم ناب
کمند طره نهادی به پای طاقت و تابم سپاه غمزه کشیدی به غارت دل و دینم
شب عربی‌وار بود بسته نقابی بنفش از چه سبب چون عرب نیزه کشید آفتاب
بهروزی و روزی ز فلک نتوان خواست کان ریزه کشی از در روزی‌ده ماست
هر نیر بلا که سوی دلها از غمزه کشید بر نشان زد