زمرّد
معنی کلمه زمرّد در فرهنگ معین
معنی کلمه زمرّد در فرهنگ عمید
معنی کلمه زمرّد در فرهنگ فارسی
( اسم ) یکی از سنگهای قیمتی برنگ سبز و آن هر چه پر رنگتر باشد گرانبهاتر است . توضیح : قدما میپنداشتند که نظر بر زمرد چشم افعی را کور میکند .
معنی کلمه زمرّد در فرهنگ اسم ها
معنی: نام سنگی قیمتی به رنگ سبز، ( در علوم زمین ) از سنگ های قیمتی و عموماً سبز رنگ
معنی کلمه زمرّد در دانشنامه عمومی
واژهٔ زمرد عربی شدهٔ «اسماراگدوس» یونانی است. که خود گویا از واژه ای سانسکریت به معنی سبز گرفته شده. نام اصلی فارسی آن دوال یا دوبال است. از نظر ترکیب شیمیایی و کانی شناسی، زمرد با فرمول Be3Al2 ( SiO3 ) 6 از بریلیوم، آلومینیوم و سیلیکات تشکیل شده است که به همراه آکوامارین آبی، مورگانیت صورتی، هلیودور طلایی و بریل با رنگ پریده سبز به خانواده بریل تعلق دارد. بریل خالص بی رنگ است. اضافه شدن مقادیر ناچیزی کروم و وانادیوم، رنگ سبز زیبای زمرد را پدیدمی آورد.
زمرد به معنای سبز می باشد.
سختی زمرد ۸–۷٫۵ می باشد.
زمرد گونه ای بریل و دارای چمک بلورین و بسیار زیباست و به رنگ های سبز، سبز مایل به سیاه، سبز مایل به سفید، سبز مایل به زرد نیز یافت می شود.
زیبایی رنگ زمرد مربوط به کروم و وانادیوم درون آن است.
زمرد معمولاً دارای ناخالصی می باشد که برای تشخیص زمرد طبیعی از مصنوعی بسیار مفید است.
معنی کلمه زمرّد در دانشنامه آزاد فارسی
زُمُرّد (emerald)
گوهرسنگقیمتی سبزرنگ و شفافی از گونه های بریلمعدنی. این سنگ در کلمبیا، کوه های اورالروسیه، زیمبابوه، و استرالیا یافت می شود. رنگ سبز آن ناشی از حضور عنصر کرومدر بریل است.
معنی کلمه زمرّد در دانشنامه اسلامی
زُمُرّد یا زبرجد سنگ سبز رنگ قیمتی است.
کاربرد زمرّد در فقه
عنوان یاد شده به مناسبت در بابهای طهارت، صلات و خمس به کار رفته است.
احکام زمرّد در فقه
← احکام زمرّد در طهارت
...
معنی کلمه زمرّد در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه زمرّد
چشمان سبز او به زمرّد شبیه بود یاشیل گؤزلر چیراغ تکین یاناردی
نسیم همت تو گر به دشت درگذرد همه زمرّد سبز آورد به جای گیاه
آتش دل آبرویم برد و من در پیچ و تاب چون رسن زین چنبری چرخ زمرّد چنبرم
بنوش لعل روان چون زمرّد سبزت نگین خاتم یاقوت احمر آمده است
سبزه بر طرف چمن، فرش زمرّد انداخت غنچه در صحن چمن، خرگه مینا دارد
از نظرت یافتند مرتبهٔ چشم و گوش نرگس زرّین کلاه، وَرد زمرّد قبا
دمد چون گل و سبزه لعل و زمرّد شود گر کَفَش بر زمین سایه گستر
پیش یأجوج نفس خود سدّ باش پیش افعیش چون زمرّد باش
نور ضمیرش کند به دیدهٔ خصمان آنجه زمرّد کند به دیدهٔ افعی
خسرو گل چون گرفت جا بزمرّد سریر سرو ستادش بپای بر صفت بندگان