زلفی
معنی کلمه زلفی در لغت نامه دهخدا

زلفی

معنی کلمه زلفی در لغت نامه دهخدا

زلفی. [ زُ فا ] ( ع اِ ) مؤنث زلف ( پاره ای از شب... ): و زلفی من اللیل کحبلی و الالف للتأنیث. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) نزدیکی. ( ترجمان القرآن ) ( دهار ). نزدیکی و منزلت و منه قوله تعالی : و لا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی . و هی اسم المصدر؛ ای تقربکم عندنا ازدلافاً. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): فغفرنا له ُ ذلک و اِن له ُ عندنا لزلفی و حسن مآب. ( قرآن 24/38 ).

معنی کلمه زلفی در فرهنگ فارسی

نزدیکی

معنی کلمه زلفی در دانشنامه عمومی

شهر زلفی ( به عربی: الزلفی ) در استان ریاض در کشور عربستان واقع شده است. جمعیت این شهر ۵۲٫۲۰۹ نفر است.
معنی کلمه زلفی در فرهنگ فارسی

جملاتی از کاربرد کلمه زلفی

حال مسکین دل ما را تو چه پرسی آخر حال او چون سر زلفین تو شد شوریده
شب تا سحر از سلسله جنبانی زلفی در کوچه زخمم گذرد قافله مشک
دوش بی شمع جمالت بزم عیش افروختم عود وش از یاد زلفینت بر آتش سوختم
دلی را تا به دست آرند، هر دم سر زلفین خود را دام کردند
گم شد دل مسکین من خسته عجب نیست گر در سر زلفین تو در بند نباشد
جفت زلفین بدر آن انگله و گوی بود بخیها جمله در آن باب مثال مسمار
به خواب اندر سحرگاهان خیالش را به بردارم همی‌بوسم سیه زلفین و آن رخسار براقش
با باد سحر شمیم زلفی ست بیداری خفتگان از آن است
این جواب آن کجا گوید سنائی غزنوی باز تابی در ده این زلفین عالم‌سوز را