زلت

معنی کلمه زلت در لغت نامه دهخدا

زلت. [ زَل ْ ل َ ] ( ع اِ ) لغزش و لغزیدن... که عبارت است از کار ناپسندیده و این لفظ را به طریق ادب استعمال کنند، چنانکه زلت انبیاء( ع ). ( از غیاث اللغات ). پالغز و لغزش پای. ( ناظم الاطباء ). عثرت. هفوت. ذنب. خطیئه. خطا. گناه. لغزش. لغزش پای. لغزش زبان درسخن. ( از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا ) :
شفیع باش بر شه مرا بدین زلت
چو مصطفی بر دادار بر روشنان را.دقیقی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).از آب گنگ چه گویم که چند فرسنگ است
به سومنات بدانجایگاه زلت و شر.فرخی.نه وقت زلت بر من به دل گرفتی خشم
نه وقت خشم زمن بازداشتی احسان.فرخی.نیست از شاهان گیتی اندر این گیتی چو او
وقت خدمت حق شناس و وقت زلت بردبار.فرخی.اگر زلت نبودی کهتران را
عفو کردن نبودی مهتران را.( ویس و رامین ).امیر گفت : چه سخت است که شما می گویید اگر به آخر عمر چنین یک جفا واجب داشت و اندر این او را غرضی بود، بدان هزار مصلحت بباید نگریست که از آن ما نگهداشت و بسیار زلت به افراط درگذاشته است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 26 ). و با هر یکی از این دو تن ( دارا، فور ) او را ( اسکندر را ) زلتی بوده دانند سخت زشت و بزرگ زلت او با دارا آن بود... و اما زلت با فور آن بودکه چون جنگ... ( تاریخ بیهقی چ غنی ص 97 ). گفت یارب این که باشد، ندا آمد که این از فرزندان تست... و نام او داود است او را زلتی ظاهر شود. ( قصص الانبیاء ص 27 ).
وآنکه همی گوید من زاهدم
جهل خود او را بترین زلت است.ناصرخسرو.از بس خطا و زلت ناخوبها که کردی
در چنگل عقابی در کام اژدهائی.ناصرخسرو.بی زلت و بی گناه محبوسم
بی علت و بی سبب گرفتارم.مسعودسعد.هیچکس از سهو و زلت معصوم نتواند بود. ( کلیله و دمنه ). شیر در ایثار او افراط کرده و به زلت سست رائی منسوب گشته. ( کلیله و دمنه ). به امیر ناصرالدین همچنان نامه فرستاد و درِ عذر کوفت و در اظهار برائت ساحت خویش از زلت این حرکت و... اطناب تمام کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 146 ). پس به علتی و سبب زلتی او رابگرفتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 386 ). نخواست که صنیعه ای که در باب او فرموده بود، به یک زلت باطل کند. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 386 ). رای زلت بخشای سعادت بخش بر ایشان ترحم فرمود. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه زلت در فرهنگ معین

(زَ لَّ ) [ ع . زلة ] ۱ - (مص ل . ) لغزیدن ، خطا کردن . ۲ - (اِمص . ) لغزش . ۳ - (اِ. ) خطا. ۴ - مهمانی .

معنی کلمه زلت در فرهنگ عمید

۱. خطا، لغزش.
۲. (اسم ) گناه.

معنی کلمه زلت در فرهنگ فارسی

لغزش، خطا، ولیمه، شام مهمانی عروسی
۱ - ( مصدر ) لغزیدن . ۲ - ( اسم ) لغزش ۳ - ( اسم ) خطا خطیئه . ۴ - مهمانی ولیمه جمع زلات .
لغزش و لغزیدن که عبارت از کار ناپسندیده

معنی کلمه زلت در ویکی واژه

زلة
لغزیدن، خطا کردن.
لغزش.
خطا.
مهمانی.

جملاتی از کاربرد کلمه زلت

ز هم‌پروازی عنقا نبستم طرفی از عزلت به گمنامی چو خود مشهور دنیا می‌کند ما را
او در آکادمی موسیقی فرانتس لیست نزدِ زلتان کدای و لئو واینر آموزشِ آهنگسازی دید و نواختنِ پیانو را نزدِ بلا بارتوک آموخت. ارتباطِ او و بارتوک سال‌ها ادامه یافت و دوراتی اجرای نخستِ چند اثرِ بارتوک را بر عهده داشت.
از سر هوای گوشه ی عزلت نمی رود گویی به سایه ی پر عنقا نشسته ام
شدستم ز انده گیتی مسلم چو گشتم ز انده عزلت ممکن
عدمسرای دلم کنج عزلتی دارد که راه نیست در او وهم بال عنقا را
نسب او «ابوالفضل زهیر بن محمد بن علی یحیی مُهَلَّبی» ذکر شده. در ۲۶ فوریه ۱۱۸۶/ ۵ ذی‌الحجه ۵۸۱ در نخله، نزدیکی مکه زاده شد. سپس همراه خانواده‌اش به قوص، مصر کوچیدند. آنجا علوم حدیث، فقه و ادبیات خواند. بهاءالدین در قوص، زندگی ادبی و علمی را خود را با کسب معاش از شعر آغاز کرد. در سال ۱۲۲۴/ ۶۲۱ به قاهره رفت و به دربار ایوبی پیوست. در نابلس نیز بماند. اما در ۶۳۹ به مصر بازگشت و لقب «الصاحب» از ملک صالح گرفت. پس از درگذشت ملک صالح در ۶۴۷ احوال او دگرگون شد و در خانه‌اش عزلت گزید.
یک سال بعد، محمود دوم، شمس الملک عثمان را از وزارت برکنار و سپس او را اعدام کرد. خلیفه عباسی نیز از این فرصت برای رهایی از دست احمد وزیر خود استفاده کرد. احمد سپس به نظامیه بغداد که توسط پدرش ایجاد شده بود رفت و ۲۵ سال آخر عمر خود را در آنجا و در گوشه عزلت گذراند و سرانجام در سال ۱۱۴۹/۱۱۵۰ درگذشت.
این که خرد را در ملوک نمودم گر در عزلت نمودمی چه غمستی
با امل همراه وحدت چون شاه عزلت ران گشاد مرد چوبین اسب با بهرام چوبین همعنان
گفتم اندر کنج عزلت رو بدیوار آورم چون کنم در شهر ما یک خانه را دیوار نیست
گفت: آنگاه که از نفس خود عزلت گیری.
در دامن عزلت بشکن پای طلب را غربال صفت عرصه ی گیتی همه چاه است
رنگ می‌بندد لب خندان به عزلت خو مکن آب هم می‌گردد از آسودن بسیار سبز
برای واژه قدر معانی «تقدیر» یعنی تعیین سرنوشت، «اندازه‌گذاری»، «منزلت» به معنی اهمیت و «ضیق» به معنی تنگ شدن عالم به خاطر نزول ملائکه در این شب ذکر شده‌است. نام دیگر سوره «انا انزلناه» است.