زبل

معنی کلمه زبل در لغت نامه دهخدا

زبل. [ زُ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِ زبیل «سرگین »، جمع دیگر زبیل زُبلان است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( المعجم الوسیط ). || ج ِ زبیل به معنی زنبیل. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). ج ِ زبیل بمعنی کدوی خشک میان تهی که زنان در وی پنبه نهند. ( منتهی الارب ). زبیل و زنبیل ج ، زبل و زنابیل. ( مقدمة الادب زمخشری چ لایپزیک ص 29 ): عنده زبل من التمر و زنابیل ؛ او راست زنبیل ها از خرما. ( از اساس البلاغة ). زبل ج ِ زنبیل که بمعنی سبد یا انبان یا نوعی ظرف است. ( از شرح قاموس ). ج ِ زِبّیل یا زَنبیل است بمعنی قفه یا جراب یا ظرفی که در آن چیزی حمل کنند. ( از تاج العروس ).
زبل. [ زِ ] ( ع اِ ) سرگین.( اقرب الموارد ) ( دهار ) ( متن اللغة ) ( بحر الجواهر ). سرگین اسب و غیره. ( غیاث اللغات ). زبل سرگین ( سرجین ). و در حدیث عمر است که زنی ناشزه را بفرمود تا در زبلدان زندانی کنند. ( از نهایه ابن اثیر ). زبل و زبیل سرگین است و مزبله جای افکندن آن. ( شرح قاموس ). سرگین. سرجین. سرقین. ( مقدمة الادب چ لایپزیک ص 22 ). به لغت سریانی جنس او ( افکنده حیوانات ) را «ازبلادها» گویند... و آنچه از سگ پیدا آید، بسریانی «ازبلاد کلبا» گویند و خر و سوسمار را «ازبلادخودانا» و خر موش را «ازبلادعفیرا» گویند. ارحانی گوید: افکنده جمله حیوانات که بپارسی او را سرگین گویند. خشک کننده است مر جراحتها را از مزاج ، و عضو که مجاور او شود، گرم کند. ( از صیدنه بیرونی ذیل : خرو ). زبل بپارسی سرگین گویند و مختلف بود بسبب اختلاف حیوانات و اختلاف اشخاص... و مجموع زبلها محلل و مسخن و مجفف بود. ( اختیارات بدیعی ). افکنده. ( ترجمه صیدنه بیرونی ). بعر. اختیارات. بشک. ( صیدنه ). ( بشکل ). پلیدی. ( مقدمة الادب ). پیخال. چلغوز. ( برهان قاطع ): خثاالبقر؛ زبل گاو است. ( اختیارات بدیعی ). ضریر. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( ترجمه صیدنه ). ذرق. ( اختیارات بدیعی ). عذرة. ( مقدمة الادب زمخشری ). غائط. ( مقدمة الادب ). فضلة. گندگی :
زبل گشته قوت خاک از شیوه ای
ز آن غذا زاده زمین را میوه ای.مولوی ( مثنوی ).
زبل. [ زِ ] ( ع اِ ) سماد ( کود ). ( متن اللغة ) کود حیوانی. کودهایی که ازمدفوع حیوانات یا دیگر فضولات آنها و یا از خون و استخوان آنها تهیه شود. ابوعلی بن سینا گوید: ماهیت زبلها در اثر اختلاف انواع حیوانات مختلف است بلکه یک حیوان خاص نیز با اختلاف حالات ، سرگین او گوناگون میگردد مخصوصاً مدفوع انسان. ( از قانون چ 1492 م. ج 1 ص 170 ). بستانی آرد: زبل حیوانی کودی است که از تخمیر شده مدفوع حیوانات تهیه میشود. مدفوع حیوانات مخلوطی است از صفراء و دیگر ترشحات معده و روده ها و مقداری آب و مقداری از مواد غذاهای هضم نشده ، اندازه هر یک از اجزاء مذکور در حیوانات مختلف است. در دائرة المعارف فلاحتی آمده است : کودهای حیوانی یعنی کود طویله و آغل و زاغه نه تنها بزمین قوت میدهد بلکه آنرا اصلاح نیز می کند. بنابراین بهترین کود و اساس کود در زراعت است. این کود علاوه بر اینکه بر اثر دارا بودن ازت ، فسفر، پتاس و آهک ، زمین را تقویت میدهد، موجب زندگی موجودات ذره بینی و باکتریهای زنده کننده زمین نیز میشود. موجودات مزبور کود طویله را تجزیه می کنند یعنی آنرا میسوزانند و از آن گاز زغال تولید می کنند و زمین را ورزیده و بار آمده میسازند. کود حیوانی از مدفوعات و آهک ترکیب می یابد وبنابراین جنس آن بسته بوضع خوراک و نوع حیوانات و آهکی که زیر آن ها ریخته شده و نگاهداری کود در کودگاه میباشد. مدفوعات حیوانات را بدو دسته تقسیم میکنند:خشک و گرم و مدفوعات تر و سرد. بیشتر محتویات مدفوعات در مرحله اول قابل جذب نیستند، در صورتی که موادبول بسهولت حل و جذب میگردند. یکی از مواد مهم کود حیوانی آمونیاک است که در مجاورت هوا تجزیه می گردد ووارد هوا میشود، بنابراین در نگاهداری کود مراقبت بیشتری باید نشان داد تا بتوان آمونیاک آنرا حفظ کرد.( از دائرة المعارف فلاحتی تقی بهرامی : کوت ). و رجوع به کوت ، کود، ذرق ، سرگین ، زبل الطیور، زبل الحمام ، زبل الذئب و دیگر ترکیبات «زبل » شود. || زبل کنایت از مال و نعمت دنیا آمده. گویند: «اجتمع عنده زبل کثیر». «الدنیا کالمزبلة والذین اطمأنوا الیها کلاب المزابل ». رجوع به اساس البلاغه زمخشری شود.

معنی کلمه زبل در فرهنگ معین

(زِ بِ ) (ص . ) هوشیار، زرنگ .

معنی کلمه زبل در فرهنگ عمید

فضلۀ چهارپایان، سرگین.

معنی کلمه زبل در فرهنگ فارسی

حقیبه

معنی کلمه زبل در ویکی واژه

هوشیار، زرنگ.

جملاتی از کاربرد کلمه زبل

گر ز نفس و شهوتش بگذشتمی در ته هر مزبله کی گشتمی
روزی سید عالم بر مزبله ای گذشت نزدیک مقبره ای بود ایستاد و فریاد کشید که بیائید و دنیای خود را ببینید و نظر کنید به این کفنهای کهنه و استخوانهای پوسیده و به فکر کار خود بیفتید».
شفاعت زبلبل کنی پیش من نداری خبر از دل ریش من
برای آغاز سال ۱۵۹۲ دیلمی و گیلانی در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۹۷ جشن "نوروزبل" به صورت رسمی و با حضور بسیاری از مردم و فرهیختگان گیلانی و غیرگیلانی برای نخستین بار در روستای چاکل اشکور شهرستان رودسر برگزار گردید. عکاسان و خبرنگارانی از رسانه‌های گیلان، مازندران و تهران و شبکه‌های تلویزیونی سراسری و محلی از جمله شبکه پرس تی‌وی، شبکه مستند و شبکه باران آن را پوشش خبری دادند.
چه گویی کان ز دلهاشان بشد کزبلخ پیش تو همی رفتند لبها خشک ورخ پر چین و دل بریان
آسیابر، روستایی از توابع بخش دیلمان شهرستان سیاهکل در استان گیلان ایران است. بازار آسیابر در سال‌های گذشته برگزاری جشن نوروزبل در این منطقه، که یکی از سنت‌های قدیم گیلان بوده و از سوی میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده، انجام می‌شود و موجب رونق گردشگری در داخل بازار به شیوه سنتی در برخی ایام خاص سال می‌شود. مراسم علم واچینی شاه شهیدان بزرگ‌ترین مراسم علم واچینی در استان گیلان و یکی از پرشورترین مراسم‌های مذهبی کشور است که هر سال با حضور هزاران نفر از مردم منطقه و دیگر نقاط استان و کشور برگزار می‌شود.
ای لییمان چه میگویید عیب مزبله زانکه در اصل است خاک او همان خاک شما
نوروزبل (به گیلکی: نؤرۊزبل) جشن آغاز سال نو و اولین ماه گیلانی یا جشن آغاز سال نو گاه‌شماری دیلمی است. جشن نوروزبل در نیمه مرداد هر سال یعنی وسط تابستان (قلب الاسد) بین ۱۳ تا ۱۷ مرداد برگزار می‌شود. تفاوت سال خورشیدی رسمی کشور با سال خورشیدی گیلان باستان در این است که در تقویم ملی جانب اعتدال شب و روز، گرما و سرما یا به اصطلاح اعتدال بهاری گرفته شده ولی در تقویم بومی و گیلانی ما جانب انقلاب تابستانی یعنی اوج گرما، طول روز و کوتاهی شب و آغاز فرود آن گرفته شده‌است، همان‌طور که در تقویم میلادی، جانب انقلاب زمستانی یعنی اوج سرما و بلندی شب و کوتاهی روز و فرود آن در نظر گرفته شده‌است.
کآن مزبله ئیست چند یا از تن و تن وین غمکده ئیست چند یا از دل و دل
گیسوی تو هر چند کمندی زبلا بود خوش سلسله ای بود، که در گردن ما بود
شخصیت کارتونی و کمیک ملوان زبل در سال ۱۹۳۱ میلادی خلق شد. این شخصیت علاقهٔ زیادی به اسفناج داشته و با خوردن کنسروهای اسفناج قدرت بدنی بالا و غیرعادی به دست می‌آورد.
عبدالرحمان عمادی معتقد است که در شب نوروزبل زمین نفس سرد خود را بیرون می‌دهد. در کتاب بلوغ الارب آمده‌است که در زمان ساسانیان در شب اول نوروز در بغداد آتش می‌افروختند.
ای گل زبلبلان چه کشی دامن از غرور دامن ز بلبلان کهن آشیان مکش
آنچه از تو توان ستد همین کالبد است یک مزبله گو مباش چند اندیشی
جهان چون مزبله ست و زر و سیمش سنگ استنجا که از کون خران صدبار بیش آلوده شیطانش