معنی کلمه زبان مادری در دانشنامه عمومی
از نظر عصب شناسی زبان نخست در مقایسه با زبان هایی که فرد بعداً در بزرگسالی می آموزد جایگاهی متفاوت را در قشر مغز اشغال می کند، به طوری که در بسیاری موارد آسیب های مغزی محدود ممکن است سبب اختلال شدید در یکی از این دو زبان ( نخست و دوم ) شوند، در حالی که مهارت های زبان دیگر هیچ آسیبی نبینند.
در سکته های ایست خون مغزی آسیب رایج تر به ناحیه زبان دوم وارد می شود و فرد معمولاً ابتدا توانایی های زبان دوم را از دست می دهد، در حالی که هنوز می تواند به زبان نخست نیز صحبت کند.
در صورتی که کودک در همان آغاز کودکی بیش از یک زبان را فرا بگیرد، ناحیه مغزی مربوط به همه این زبان ها با ناحیه زبان نخست مشابه است و نمی توان از نظر علمی هیچ یک از آن ها را زبان دوم وی دانست.
گاهی گزاره «زبان بومی» برای اشاره به زبانی که به کار می رود که شخص به اندازهٔ یک فرد بومی که زبان «اصلی کشورش» است مهارت دارد یا به اندازهٔ یک فرد معمولی که زبان دیگری صحبت نمی کند در آن زبان مهارت دارد. همچنین اصلاح زبان اصلی یا زبان مادری برای زبانی به کار می رود که شخص از زمان کودکی در خانه ( معمولاً از خانواده خود ) آموزش دیده اند. بچه هایی که درخانه هایی بزرگ می شوند که در آنجا دو زبان صحبت می شود بر پایه این تعریف، می توانند بیشتر از یک زبان اصلی یا زبان بومی داشته باشند.
در زمینهٔ سرشماری جمعیت که بر روی جمعیت کانادایی ها اجرا شده است، آمارهای کانادا مشخص می کنند که زبان اصلی به عنوان «زبان اولی که در دوران کودکی در خانه آموخته شده است و همچنان به صورت انفرادی در زمان سرشماری درک شده است، تا اندازه ای ممکن است که زبان نخست آموخته شده طولی نکشد که زبان اصلی گوینده ای باشد. این مطلب شامل کودکان مهاجر کم سن و سالی است که خانواده هایشان به محیط زبانی جدیدی نقل مکان کرده اند، به خوبی افرادی که زبان اصلی شان را در دوران کودکی در خانه آموخته اند ( نسبت به زبان اکثریت جامعه ) ، کسانی که بخشی یا کل زبانی را که در ابتدا فراگرفته اند، ممکن است از دست داده باشند. ( رجوع شود به فرسایش زبان )