ریشته
معنی کلمه ریشته در لغت نامه دهخدا

ریشته

معنی کلمه ریشته در لغت نامه دهخدا

ریشته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) نعت مفعولی از ریشتن. رشته. ریسیده : عیسی ریشته مریم بافته. ( یادداشت مؤلف ). هر چیز تافته شده مانند پلیته چراغ وفتیله توپ. || ( اِ ) رشته. تراشه های خمیرکه از آن آش و پلاو و جز آن سازند. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه ریشته در فرهنگ فارسی

نعت مفعولی از ریشتن . رشته . ریسیده

معنی کلمه ریشته در دانشنامه عمومی

ریشته ( به آلمانی: Rieste ) یک شهر در آلمان است که در برزنبروک واقع شده است. ریشته ۳٬۲۳۰ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه ریشته در فرهنگ فارسی

جملاتی از کاربرد کلمه ریشته

مگر فریشته یاری کند وگرنه به دهر نیند با سپه دیو، خیل مردم بس
قوله تعالی: فَلَعَلَّکَ تارِکٌ مگر که فروخواهی گذاشت بَعْضَ ما یُوحی‌ إِلَیْکَ چیزی از آنچه بتو فرستاده‌اند از پیغام، وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ و دل تو از آن تنگ می‌خواهد بود، أَنْ یَقُولُوا که میگویند لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ که چرا برو گنجی فرو نفرستادند، أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ یا که چرا با او فریشته‌ای نیامد إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ نه ای تو مگر آگاه کننده بیم نمای، وَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَکِیلٌ (۱۲)
زیرا که او به سیرت و خلق فریشته است ایمن بود فریشته از کیدِ اَهْرِمن
آن گه در سیاق آیت ذکر همسایگان کرد، و مراعات حقوق ایشان فرمود، گفت: وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی‌ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ، و همسایگان بسیاراند، و حقوق ایشان بر اندازه قرب ایشان: همسایه سرای است، و همسایه نفس، و همسایه دل، و همسایه جان. و همسایه سرای آدمیست، و همسایه نفس فریشته است، و همسایه دل سکینه معرفت، و همسایه جان حق جلّ جلاله. همسایه سرای را گفت: وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی‌، و همسایه نفس را گفت: وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ، و همسایه دل را گفت: أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ، و همسایه جان را گفت: و هو معکم اینما کنتم.
فتنه است بر جمال وکمال فریشته تا با جمال عقال کمال ادب توراست
بوقتی آمدم اینجا که در گهر بفزود یکی فریشته زین خسرو فریشته فر
وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ رسول خدا (ص) حریص بود بر ایمان قوم خویش. میخواست که ایشان همه ایمان آرند. هر گه که آیتی می‌درخواستند، دوست داشتی که اللَّه آن آیت بایشان نمودی، بطمع آنکه تا ایشان ایمان آرند، چنان که درخواستند تا فریشته از آسمان فرو آید، و ذلک فی قوله: لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ؟ رب العالمین بجواب ایشان گفت: «وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی‌» یا محمد اگر این فریشتگان که میخواهند، همه فرود آیند، و مردگان نیز زنده شوند، و با ایشان سخن گویند، تا من نخواهم ایشان ایمان نیارند. آن گه گفت: فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ اگر توانی که راهی سازی در زیر زمین تا ایشان را جوی روان برآری در مکه، یا مرده گویا بیرون آری از زمین، أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ یا نردبانی سازی تا بر آن در آسمان آیی، و ایشان را نامه‌ای بری، یا پاره‌ای از آسمان بر ایشان افکنی، یا فریشته‌ای بری، یا ایشان را نشانی بری، معنی آنست که: فافعل، اگر توانی بکن. میگوید: یا محمّد تو بشری، و ترا دست بدان آیات نرسد که ایشان میخواهند.
و در قرآن ازیشان بیست و هشت نام برده‌اند، و زین پیغامبران کس بود که صوتی شنید بآن پیغامبر گشت، و کس بود که خوابی دید بآن خواب پیغامبر گشت، و خواب پیغامبران وحی باشد، و کس بود ازیشان که در دل وی افکندند که پیغامبر است. علی الجمله چنانک امروز بر بسیط زمین اولیا اند در آن عهد پیشین انبیا بودند، اما پیغامبران مرسل فریشته را بمیان دیدند بصورت مرد، و بایشان سخن گفت، و فی ذلک ما
از منصور مغربی شنیدم، گفت اندر صحن جامع منصور بودم ببغداد و حُصْری اندر توحید سخن میگفت. گفت دو فریشته را دیدم که بآسمان همی شدند یکی فرا دیگری گفت این که این مرد میگوید علم است نه توحید یعنی که میان خواب و بیداری بودم.
ای ملک زاده فریشته خو ای به تو شادمان دل احرار
هدین بعد از بازگشت از سفر در دانشگاه استکهلم در رشته جغرافیا و زمین‌شناسی مشغول تحصیل و در دسامبر ۱۸۸۸ فارغ‌التحصیل شد. در پاییز ۱۸۸۹ در دانشگاه فردریش ویلهلم در برلین که امروزه با نام دانشگاه هومبولت شناخته می‌شود، زیر نظر فردیناند فون ریشتهوفن که خودش سفری به چین انجام داده بود، به تحصیل در زمینه زمین‌شناسی ادامه داد.
او به نوبه خود تحت تأثیر فلسفه ماکس اشتیرنر و فریدریش نیچه و نظریه‌های سیاسی پیتر کروپوتکین، بر دی اچ لارنس (از طریق رابطه گراس با فریدا فون ریشتهوفن)، فرانتس کافکا و هنرمندان دیگر، از جمله فرانتس یونگ و سایر بنیانگذاران تأثیر گذاشت. دادا برلین. تأثیر او بر روانشناسی محدودتر بود. کارل یونگ ادعا کرد که کل جهان‌بینی او زمانی که تلاش کرد گراس را تجزیه و تحلیل کند تغییر کرده‌است و تا حدی جداول را متوجه او کرد.