ریسمانی

معنی کلمه ریسمانی در لغت نامه دهخدا

ریسمانی. ( ص نسبی ) منسوب به ریسمان. ( ناظم الاطباء ). || نوعی طیلسان : هیچکدام را ندیدم بی طیلسان شطوی یا توزی یا ششتری یا ریسمانی یا دست کار. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 463 ).

معنی کلمه ریسمانی در فرهنگ فارسی

منسوب به ریسمان . یا نوعی طیلسان

جملاتی از کاربرد کلمه ریسمانی

باید گفت که چندین نظریه ریسمان وجود دارد. اما تنها تعداد کمی از آن‌ها می‌توانند نامزدی برای توصیف طبیعت باشند. برای مثال نظریهٔ ریسمانی که در طیف ذراتش (یعنی در حالت‌های مختلف نوسانی‌اش) ذره‌ای دارد که سریع‌تر از نور حرکت می‌کند نمی‌تواند مدل خوبی از طبیعت باشد. چون به سرعت بیشتر از سرعت نور اشاره دارد که درکش سخت‌تر است اما حتی نظریه‌های ریسمانی که مدل خوبی از طبیعت نیستند می‌توانند به فهم فیزیکدانان از این نظریه و نظریه‌هایی که می‌توانند به فهم طبیعت کمک کنند.
توازریسمانی که رفتی بچه چرا خود نگیری بجرمش کله
فرض کنید وزن یک سنگ زمانی که توسط یک ریسمان در خلاء معلق است و گرانش بر روی آن اثر می‌کند، ۱۰ نیوتن اندازه‌گیری می‌شود. فرض کنید وقتی سنگ در آب فرومی‌رود، آب به وزن ۳ نیوتن را جابجا می‌کند. سپس نیرویی که بر روی ریسمانی که از آن آویزان است اعمال می‌کند ۱۰ نیوتن منهای ۳ نیوتن نیروی شناوری خواهد بود: ۷=۳–۱۰ نیوتن. شناوری وزن ظاهری اجسامی را که به‌طور کامل در کف دریا فرورفته اند کاهش می‌دهد. به‌طور کلی بلند کردن یک جسم از طریق آب آسان‌تر از بیرون کشیدن آن از آب است.
به تار طره ی ترکان تعلقی است ترا چو مرد رسن باز و ریسمانی چند
مثال یازدهم: مثالی است که «صدوق» علیه الرحمه در کتاب «اکمال الدین» از بعضی حکما نقل کرده در خصوص حال انسان و مغرور شدن آن به دنیا، و غفلت از مرگ و ما بعد آن، و فرو رفتن به لذات فانیه و آن این است که حال کسی که به لذات دنیویه مشغول گردد مثل کسی است که در چاهی عمیق به ریسمانی آویخته که داخل چاه شود، چون به وسط چاه رسد نظر کند به پائین چاه و اژدهائی بیند که دهن گشوده منتظر است که این مرد به زیر آمده آن را فرو برد و دو موش سیاه و سفید در بالای چاه باشند و به تعجیل آن ریسمان را قطع نمایند، و آنی از بریدن آن نیاسایند و وسط چاه، زنبوری چند، خانه کرده باشند و به دیوار چاه قدری عسل با خاک آمیخته از ایشان مانده باشد و آن زنبورها بر آن مجتمع شده باشند و آن شخص با اینکه آن اژدها را دیده و دو موش را ملاحظه نموده و می داند که در اندک وقتی آن ریسمان منقطع، و طعمه اژدها خواهد شد رو به آن عسل خاک آلوده مشغول لیسیدن آن شود، و با آن زنبورها زد و خورد نماید، و همه حواس خود را متوجه آن ساخته از بالا و پائین خود فراموش کند.
این در که از چشم افگنم بگسست جیب دامنم چون ریسمانی شد تنم کاندر در مکنون بود
زن و بچّه و مردم و چارپای نماندند کس ریسمانی بجای
بسته میانی در کمر چون ریسمانی و گهر باری مرا نآمد ببر، تا در کنار کیست این؟
بود از هر تنی پیش تو جانی وز او در‌بسته با تو ریسمانی
در هنگام پهلو گرفتن کشتی، ملوانان معمولاً نخست به سمت اسکله یک طناب‌بَر پرتاب می‌کنند. طناب‌بَر ریسمانی سبک است که سر آن به شکل گلوله است. از این طریق با اتصال سر طناب اصلی به انتهای طناب‌بر، طناب‌ها به آسانی به سوی اسکله فرستاده می‌شوند. گاه برای مهار قایق یا کشتی در اسکله از چوب یا لوله‌ای عمودی استفاده می‌شود که در جنوب ایران (به‌ویژه منطقه بوشهر) به آن مُندا گفته می‌شود.
پروانه اسیرم در بزم آفرینش هر شمع ریسمانی می تابد از برایم
ریسمانیست سست صورت جاه تو به این ریسمان مرو در چاه
مه اگر مجال یابد که شود مقیم چاهش کندش ز جرم دلوی ز شعاع ریسمانی