معنی کلمه رکضت در لغت نامه دهخدا
رکضة. [ رَ ض َ ] ( ع مص ) راندن. ( منتهی الارب ) آنندراج. || ( اِمص ) جنبش و منه قولهم : هو لایرکض المحجن ؛ ای لایدفع عن نفسه. ( منتهی الارب ). جنبش. ( آنندراج ). جنبش و حرکت. ( از اقرب الموارد ). || دفعت و حرکت. ( از اقرب الموارد ). دفعه و یکبار حرکت دادن پای. ( ناظم الاطباء ). وفی الحدیث : هی رکضة من الشیطان ؛ ای دفعة منه. ( منتهی الارب ).
رکضة. [ رِ ض َ ] ( ع اِ ) نوع حرکت دادن پای و هیأت آن. ( ناظم الاطباء ).
رکضة. [ رَ ض َ ] ( اِخ ) از اسماء زمزم است. ( از معجم البلدان ). رکضة جبرئیل ، از اسماء زمزم است. ( مهذب الاسماء ). رجوع به زمزم شود.