روشن چراغ

معنی کلمه روشن چراغ در لغت نامه دهخدا

روشن چراغ. [ رَ / رُو ش َ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) کنایه از خورشید :
چو سروسهی کژ بگردد بباغ
بروبر شود تیره روشن چراغ.فردوسی.چو برزد سر از کوه روشن چراغ
ببردند بالای زرین جناغ.فردوسی. || ( اِ مرکب ) نام نواییست از موسیقی. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
مطربان ساعت بساعت بر نوای زیر و بم
گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه
نوبتی پالیزبان و نوبتی سروسهی
نوبتی روشن چراغ و نوبتی گاویزنه.منوچهری. || چراغ روشن :
چو خورشید برزد سر از پشت زاغ
زمین شد بکردار روشن چراغ.فردوسی.سراسر همه کاخ و ایوان و باغ
همی تافت هرسو چو روشن چراغ.فردوسی.|| ( ص مرکب ) آنکه چراغش روشن است.

معنی کلمه روشن چراغ در فرهنگ معین

( ~. چِ ) (اِمر. ) نوایی است از موسیقی قدیم .

معنی کلمه روشن چراغ در فرهنگ عمید

از الحان قدیم ایرانی.

معنی کلمه روشن چراغ در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - چراغ روشن . ۲ - نوایی است از موسیقی قدیم .

معنی کلمه روشن چراغ در ویکی واژه

نوایی است از موسیقی قدیم.

جملاتی از کاربرد کلمه روشن چراغ

چو سرو سهی گوژ گردد به باغ بدو بر شود تیره روشن چراغ
ز رای و طلعت و احسان و افضالش بود روشن چراغ مهر و چشم ماه و آب بحر و روی بر
به مهر اندر چو دو روشن چراغیم به ناز اندر چو دو بشکفته باغیم
دوستان بر موی پیری اعتماد عیش چند خانه‌ها روشن چراغ صبحگاهی می‌کند
زهی از شبنم رخساره ات چشم حیا روشن چراغ ماه را از شمع رویت پیش پا روشن
بیدل ا‌ز خورشید عالمتاب باید وارسید یک دل روشن چراغ هفت‌کشور داشته‌ست
چه شد روشن چراغ عارض گل چو شمعش رشته جان سوخت بلبل
خرد داشت بر کف چو روشن چراغ نشاندش بایوان کاخ دماغ
آتش افسرده‌ام، اما ز سوز دل هنوز می‌کند روشن چراغ آیینه از خاکسترم
پیش تو آفتاب نتوان جست روز روشن چراغ نتوان کرد