معنی کلمه روزه در لغت نامه دهخدا
یک کف پست تو بصحرای عشق
برگ چهل روزه تماشای عشق.نظامی.ریزه ریزه صدق هرروزه چرا
جمع می ناید در این انبار ما.مولوی.یکروز خرج مطبخ تو قوت سال ماست
یکسال مردمی کن و یکروزه روزه گیر.؟ || احتراز از خوردن وآشامیدن و مفطرات دیگر از طلوع صبح تا غروب. صوم. کف نفس از اکل و شرب [ و مفطرات دیگر ] از آغاز طلوع صبح تا مغرب و در بعض امم یکروز و یک شب هم هست و بعضی سکوت را گویند مانند روزه مریم ، و در یهود تا 6 شبانه روز هم باشد که آب و طعام ننوشند و نخورند و حرف نزنند و بطریقه بت پرستان هند عبارت از کف نفس است از غله ها و حبوب و شیرینی و میوه و آب ، و مباشرت رامنعی نیست. ( لغت محلی شوشتر ). رجوع به صوم در همین لغت نامه شود. روزه در تمام اوقات در میان طوایف و ملل و مذاهب در موقع ورود اندوه و زحمت غیرمترقبه معمول بوده است. در کتاب مقدس بهیچ وجه اشاره ای نیست که قبل از ایام موسی روزه بطور صحیح معمول بوده است یا نه ؟ و چهل روز روزه داشتن موسی و عیسی مسیح بطور معجزه و خارق عادت بوده است. ( از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به همین کتاب شود :
روزه بپایان رسید و آمد نو عید
هر روز بر آسمانت بادا مروا.رودکی.همان بر دل هرکسی بوده دوست
نماز شب و روزه آیین اوست.فردوسی.بر آمدن عید و برون رفتن روزه
ساقی بدهم باده بر باغ و بسبزه.منوچهری.کار نه روزه کند و نه نماز، کار عجز کند و نیاز. ( خواجه عبداﷲ انصاری ).
همه پارسایی نه روزه است و زهد
نه اندر فزونی نماز و دعاست.ناصرخسرو.چون روزه ندانی که چه چیز است چه سود است
بیهوده همه روز تو را بودن ناهار.ناصرخسرو.از نماز و روزه تو هیچ نگشاید ترا
خواه کن خواهی مکن من با تو گفتم راستی.ناصرخسرو.چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
که مریم عور بود و روح تنها.خاقانی.روزه کردم نذر چون مریم که هم مریم صفاست
خاطر روح القدس پیوند عیسی زای من.خاقانی.در روزه بودم از سخن ، او جامه دو عید