رهش

معنی کلمه رهش در لغت نامه دهخدا

رهش. [رَ هَِ ] ( اِمص ) اسم مصدر از رهیدن و رستن. عمل رهیدن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به رهیدن و رَستَن شود.
رهش. [ رِ هَِ ] ( اِ ) کنجد کوفته.ارده. سِمسِم کوفته. سمسم مطحون. ( یادداشت مؤلف ). کنجد آس کرده. ( از دهار ). رجوع به رهشه و رهشی شود.

معنی کلمه رهش در فرهنگ فارسی

کوفته . سمسم مطحون . کنجد آس کرده .

معنی کلمه رهش در فرهنگستان زبان و ادب

{release} [علوم دارویی] فرایند آزاد شدن دارو از یک سامانۀ دارورسانی
{release} [علوم دارویی] فرایند آزاد شدن دارو از یک سامانۀ دارورسانی
{release} [ورزش] عمل رها کردن زه و تیر با دستِ خم

معنی کلمه رهش در ویکی واژه

عمل رها کردن زه و تیر با دستِ خم.

جملاتی از کاربرد کلمه رهش

هرک را شد در رهش حسرت پدید کم تواند کرد از غیرت پدید
در ایالات متحده، اکسی کدون با رهش آهسته برای استفاده در کودکان از سن یازده سالگی تأیید شده‌است. موارد استفاده تأیید شده برای تسکین درد سرطان، درد ناشی از ضربه، یا درد ناشی از جراحی بود. در کودکانی که قبلاً تحت درمان با مواد افیونی قرار گرفته‌اند، می‌توانند حداقل ۲۰ میلی‌گرم اکسی کدون را در روز تحمل کنند. این یک جایگزین برای فنتانیل، تنها ضددرد افیونی آهسته رهش تأیید شده برای کودکان است.
زبسکه بوی تو آورده باد خاک رهش ز شوق پای تو بوسید دل چو عاشق زار
از ساخت نانوپلیمرها ،پلی استرها ، پلیمرهای بخش هوافضا همچنین مورد استفاده در ساخت اکسامید (کودهای آهسته رهش) استفاده مستقیم به عنوان کود کشاورزی و کاهش مصرف ترکیبات فسفر در ازای افزایش تولید گندم در واحد سطح و از بین بردن آفات گندم و جو از جمله این مصارف می باشد همچنین در بخش سنگهای تزئینی (گرانیت و تراورتن) یکی از الزامات مورد نیاز است (اگزالات پتاسیم) در بخش دارویی جهت مبارزه با کنه واروآ مورد تایید اداره بهداشت فدرال ایالات متحده قرار گرفته است هر چند در بخش انسانی جهت مبارزه با تومورهای سرطانی تحقیقات بسیار زیادی شده است و نتایج خوبی بدست آمده لیکن به جهت تولید سنگ کلیه در بدن انسان هنوز در حال تست و آزمایش می باشد
دَچَان چوچرخ نکویت مو ایر رهشه مهر دورش
مردان رهش بهمت و دیده روند زان در ره عشق هیچ پی پیدا نیست
تا کی دل تو گرد جهان بر پرّد چون نیست رهش کز آسمان بر پرّد
نگه دارم رهش را چون طلایه ز چشم خویشتن سازم سقایه
بگو پا نهد دوست تا سر نهیم ز خاک رهش بر سر افسر نهیم
چه جای آن کم عاقلان گویند با خود وارهش دل کان به عشق از جای شد، از عقل چون برجا شود؟
این جهان گوید که تو رهشان نما وآن جهان گوید که تو مهشان نما
فتادگان رهش از شمار بیرونند به کوی او که مرا در شمار می آرد؟
من به رهش چو بی‌دلان رفته ز دست و آن پری دست به دوش دیگران سر خوش و مست می‌رود
گرچه هر دم خاک گردد در رهش صد جان پاک هیچ گه زین رهگذر گردی بر آن دامن مباد