رنگ آور
معنی کلمه رنگ آور در فرهنگ معین
معنی کلمه رنگ آور در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه رنگ آور
که چون قارن کاوه جنگ آورد پلنگ از شتابش درنگ آورد
درنگ آور ایدر،همی زی به ناز بود کاید آن بخت برگشته باز
چو لاله دست برآورده کشتهٔ تو ز خاک که دامن تو درین رنگ آورد در چنگ
زمین هفت کشور به چنگ آورند فراوان به گیتی درنگ آورند
از سواد فقرگرد سرمه رنگ آوردهام چشم اگر داری چراغ خانهکن شام مرا
همچو گل صد گونه رنگ آوردهای غنچهوارم دل به تنگ آوردهای
مه ز گلگون روی مهر و ماه رنگ آورده است هم زرنگ است آنکه گل را می دهد مهتاب رنگ
نباید که دیگر درنگ آوریم که بر نام عشاق ننگ آوریم
که ازگریه لختی درنگ آورید دل خود کم ازدرد تنگ آورید
گر امروز چون دی درنگ آوریم همه نام را زیر ننگ آوریم