معنی کلمه رمک در لغت نامه دهخدا
رمک و رمه خواهی و شبان نیزهم
شاد نباشی بدانکه تو نه شبانی ( کذا ).طیان ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).پنج هزار اشتر و دو هزار استر دون خر و رمک اسب تازی و دیگر مالها. ( تاریخ سیستان ).
رمک.[ رَ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ رَمَکة. رجوع به رَمَکة شود.
رمک. [ رَ م َ ] ( اِخ )دهی است از دهستان حومه بخش رامسر از شهرستان شهسوار در 2هزارگزی شرق رامسر و کنار راه شوسه رامسر به شهسوار. دارای آب و هوایی معتدل و مرطوب و مالاریایی و 530 تن سکنه است. آب آن از رودخانه رمک رود تأمین می شود و محصول آن برنج و مرکبات و چای و ابریشم و شغل اهالی زراعت است. فرودگاه رامسر در شمال این آبادی واقع شده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
رمک. [ رَ م َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان قصر شیرین در7هزارگزی جنوب شرقی قصر شیرین و 2هزارگزی شمال راه شوسه قصر شیرین به خسروی. دارای 25 تن سکنه و پاسگاه گارد گمرک است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).