رفتنی. [ رَ ت َ ] ( ص لیاقت ) گذشتنی. ( ناظم الاطباء ). خلاف ماندنی. مقابل ماندنی و ماندگار. کسی که رفتنش لازم باشد. ( یادداشت مولف ). هر چیزی که می رود و در می گذرد. ( ناظم الاطباء ). گذشتنی. ( فرهنگ فارسی معین ) : ورا کرد پدرود و با او بگفت که من رفتنی گشتم ای نیک جفت.فردوسی.که من رفتنی ام سوی کارزار ترا جز نیایش مباد ایچ کار.فردوسی. || کاری که باید روی دهد. پیش آمدنیها : همه رفتنی ها بدو بازگفت همه رازها برگشاد از نهفت.فردوسی. || معدوم شونده و فناپذیر. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). درگذشتنی. ( ناظم الاطباء ). مردنی. ( یادداشت مؤلف ) ( فرهنگ فارسی معین ) : ترا بود باید همی پیش رو که من رفتنی ام تو سالار نو.فردوسی.جهان یادگار است و ما رفتنی ز مردم نماند جز از گفتنی.فردوسی.وگر زین جهان آن جوان رفتنی است به گیتی نگه کن که جاوید کیست.فردوسی.آن کس که بود آمدنی آمده بهتر وآن کس که بود رفتنی او رفته شده به.منوچهری.رنجور عشق به نشود جز به بوی یار ور رفتنی است جان ندهد جز به نام دوست.سعدی.- امثال : رفتنی میرود و آمدنی می آید شدنی می شود و غصه به ما می ماند.( امثال و حکم دهخداج 2 ص 870 ).
معنی کلمه رفتنی در فرهنگ معین
(رَ تَ ) (ص لیا. ) ۱ - حرکت کردنی . ۲ - درگذشتنی . ۳ - فناپذیر، مردنی .
معنی کلمه رفتنی در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - حرکت کردنی لازم الحرکه . ۲ - گذشتنی درگذشتنی . ۳ - معدوم شونده فناپذیر مردنی .
معنی کلمه رفتنی در فرهنگستان زبان و ادب
[علوم سیاسی و روابط بین الملل] ← صاحب منصب رفتنی
معنی کلمه رفتنی در ویکی واژه
حرکت کردنی. درگذشتنی. فناپذیر، مردنی.
جملاتی از کاربرد کلمه رفتنی
اتر یا گوهر پنجم: در سدهٔ ۱۹ میلادی میپنداشتند واسطهٔ گسیل نور محیط با واسطهای به نام اتر گوهر پنجم یا اتر است که فضا را پر میکند. امروزه این نظریه که برای انتشار پرتو الکترومغناطیس، وجود محیط اتری لازم است دیگر پذیرفتنی نیست. بر اساس این نظریه، نور آشوب اتر محسوب میشد که به موجب آن، اتمهایش به طرز خاصی مرتعش شده و موجب گسیل نور میشوند.
به نظر شروو تصویر شاه در سنگ نوشتههای فارسی باستان در چارچوب میراث ادبی روایی کهن ایران و نیز ادبیات - شفاهی یا مکتوب - خاورنزدیک مطرح شده و حتی رویدادهای زمان به مدد ایم مضمونها و شکلهای ادبیات سنتی بیان شدهاست. این سنت به خوبی به خدمت شاهان در میآید زیرا کردارهای پرسشبرانگیز و نامعقول آنان را پوششی آشنا و در نتیجه معتبر و پذیرفتنی - از داستانهای محبوب عامه - میبخشد.
امروز گذشت و بگذرد فردا دی رفته و رفتنی بود بهمن
موج گوهرم عمریست آرمیده میتازد رنج پا نمیخواهد رفتنی که من دارم
به این گرانی که دارد امروز ز رخت چندین خیال دوشم چو کشتیام پای رفتنی که اگر محیطم به سر نگیرد
دل را برون زخود همه یکگام رفتنیست گر برق ناله نیست نگه شمع راه اوست
این عمر رفتنی است ولی نام ماندگار بیلسینلر کی ، آدام گئدر ، آد قالار
عبدالحی واد رئیس جمهور سنگال در بازگشت خود از ایران اعلام کرد که در صورت آزادی دو زندانی ایرانی در فرانسه، ایران آمادهاست با خروج کلوتید ریس از این کشور موافقت کند. برنارد کوشنر وزیر خارجه فرانسه این پیشنهاد را شرم آور و ناپذیرفتنی دانست رادیو فرانسه
تا جَستنی نوعی دگر ره رفتنی طرزی دگر پیدا شود در هر جگر در سلسله آهنگها
دهر همی گوید ک «ای مردمان رفتنیم من» به زبان شماش
رفتنی رفت وین قضا بشتافت تیر بگذشته چون توان دریافت
بر عزم رفتنی ومرا رای رفتنست از بهر خدمت تو ملک با سپاه تو
همه رفتنیایم و گیتی سپنچ چرا باید این درد و اندوه و رنج
مهم نیست که منابع ارمنستان چه جمعیتی را اعلام میکنند؛ فقدان موارد بسیاری از اماکن مقدس مسلمانان و جمعیت مسلمانان غیرقابل انکار است و پذیرفتنی نیست...