ریباستان، نزدیک تهران کنونی، موطن قبیله مغان، یکی از شهرهای عمده در مشرق سرزمین ماد بشمار میرفت، که در قرون وسطا ری خوانده میشد.[۱] ↑ لغتنامه پهلوی که به متن ویدودات منضم است رغه را همان آتروپاتن یا ری میداند.
جملاتی از کاربرد کلمه رغه
مرغها کاندر هوا طیران کنند در هوای عشق تو جولان کنند
با این حال بعضی از مورخان در صحت انتساب ابن تومرت به خاندان نبوت تردید کردهاند و آن را ادعایی بیش ندانستهاند و او را صرفاً مردی از قبیله هرغه دانستهاند؛ و مورخین دیگری، به خصوص مورخین متاخر، نسبت عربی/علوی ابن تومرت را که پارهای از مورخان هواخواه موحدون و دبیران دولت آنان تأیید کردهاند، انتسابی اشتباه میدانند و معتقدند که ابن تومرت برای توجیه ادعای مهدویت و پیشبرد ریاست دینی-سیاسی خود، چنین نسبتی را به خود جعل کرده یا دیگران به او بستهاند.
سدی گفت: باد فرو گشادند بایشان، و ایشان را با آن شخصهای عظیم بر میگرفت، و بر هوا میبرد، و چنان که پر مرغ را گرداند، اندر هوا ایشان را میگردانید، و نیست میکرد، و از بیم در خانها میگریختند، و آن باد هم چنان در خانهای ایشان را بر دیوار میزد، و پست میکرد، و بیرون میافکند. پس رب العزة مرغانی را پدید آورد، مرغهای سیاه، و ایشان را برگرفت و بدریا افکند. و روی زمین از ایشان پاک شد، و هود پیغامبر در آن وقت عذاب اندر حظیرهای نشسته بود، و از آن باد جز نسیمی خوش بوی نمیرسید.
و از جمله دورغهای متعارف که از گناهان شدیده، و غائله آن عظیم است آن است که می گویند: خدا می داند که چنین است و حال اینکه می داند که چنین نیست و خدا خلاف آن را می داند.
باش تا اجزای تو چون بیضهها مرغها زایند اندر انتها
همینکه ابن تومرت کلمه تینمل را از عبدالحق شنید، به یادش آمد که این نام برای او آشنا است و قبلاً آن را در یک کتاب جفر دیدهاست؛ بنابراین، به قصد این محل، راه جبال سوس را که در واقع خانه و قبیله او، هرغه، در آنجا بود، در پیش گرفت.
از من به مرغهای چمن ای صبا بگوی کان مرغ پرشکسته گرفتار دام شد
در طول قرون وسطی، اسبهای سواری توسط انواع مردم استفاده میشدند و بنا بر همین دلیل، در کیفیت، اندازه و نژاد بسیار متنوع بودند. شوالیهها و نجیبزادگان اسبهای سواری را در کاروانهای جنگی خود نگه میداشتند و اسبهای جنگی خود را برای نبرد نگه میداشتند. نامهای اسبها به نژاد آنها اشاره نمیکرد بلکه به نوع آنها اشاره میکرد. بسیاری از اسبها بر اساس منطقه ای که آنها یا اجداد نزدیکشان در آن زاده شده بودند، نامگذاری میشدند. به عنوان مثال در آلمان، اسبهای مجارستانی بهطور معمول برای سواری استفاده میشدند. اسبهای فردی اغلب بر اساس گامشان (یورتمه رو یا یورغه رو)، رنگ آمیزیشان یا نام پرورش دهندگانشان توصیف میشدند.
مرغها چندان فرو خواند لطیف عشقها با شعر خسرو باخته
این فیلم به داستان مرد ساده و میانسالی به نام کریم میپردازد. وی در یک مزرعه پرورش حیوانات کار میکند و شیفته شترمرغهاست و ارتباط روانی و عاطفی با آنها برقرار کردهاست. برحسب اتفاق یکی از شترمرغها از مزرعه فرار میکند. کریم چند روزی جستجو میکند، اما موفق به یافتنش نمیشود و در نتیجه از کار اخراج میشود. این بهانهای میشود که برای اولین بار به شهر برود. در شهر از طریق مسافرکشی با موتورسیکلت امرار معاش میکند. در شهر با حوادث زیادی روبرو میشود و تجارب زیادی پیدا میکند. در کوران این حوادث، شاهد تحول کریم هستیم.
مرغها بر شاخها اندر نوا در نوای جانفزای دلربا
ز بس در مرغها دستان نوایی همه مرغان شده چنگی و نایی
مرغها در آشیانها ز اهتزاز پر زدند و نغمه ها کردند ساز
اما نویسندگانی همچون ابناثیر و ابن خلدون نقل میکنند که وقتی مغرب به دست مسلمانان گشوده شد، هرغه، قبیله ابن تومرت، همراه موسی بن نصیر به این سرزمین آمدند. وقتی موسی بن نصیر در عهد عبدالملک بن مروان ۸۶ قمری/۷۰۵ میلادی به حکومت آفریقیه منصوب شد و در شمال آفریقا تا مغرب اقصی و اندلس به فتوحات چشمگیری نایل آمد و قبایل بربر را مطیع مسلمانان ساخت، گروهی از اعراب را بر آنها انتخاب کرد تا قرآن و فقه را به آنان بیاموزند. از این رو امکان آمیختگی و ازدواج اعراب فاتح با بربرهای نو مسلمان بسیار زیاد بودهاست پس انتساب ابن تومرت به اعراب غیرعادی نیست.
خطیب مرغها مرغی نزار است نهاده منبرش بر شاخسار است