معنی کلمه رسوب در لغت نامه دهخدا
رسوب. [ رُ ] ( ع مص ) ته نشین شدن چیزی در آب. ( از اقرب الموارد ). به تک آب شدن و نشستن در آن. ( ناظم الاطباء ). ته نشستن. در ته ظروف قرار گرفتن دُرد یا جرم شی ٔ. ( فرهنگ فارسی معین ). به تک نشستن چیزی در آب. ( صراح اللغة ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). به آب فروشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). بزیر آب فروشدن. ( مصادر اللغه زوزنی ). ته نشستن. ته نشینی. ته نشستن ماده ای در آب. استقرار اجزاء در تک آن. لِرد افکندن. لِرت انداختن. ( یادداشت مؤلف ). قرار گرفتن اجزای غلیظ مایعات در تک آن. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || فرورفتن چشم به مغاک. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از صراح اللغة ) ( آنندراج ). چشم به گود فروشدن یعنی در مغاک فرورفتن. ( مجمل اللغة ). چشم به گود فروشدن. ( تاج المصادر بیهقی ). گود افتادن چشم. ( یادداشت مؤلف ) ( از اقرب الموارد ).
رسوب. [ رُ ] ( ع اِ ) دُرد. لِرد. ته نشست. در طب هر جوهری غلیظ از مائیه هرچند بر روی آب ایستد یا در میان علو و سفل باشد. ( یادداشت مؤلف ). هر چیز که در تک آب و شراب و بول و هر مایعی فرونشیند. دُرد. دردی. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). چیزی که در ته آب و شراب و بول و مثلهم فرونشیند، آنرا در فارسی دُرد گویند، مگر صاحب کشف به فتح نیز نوشته. ( غیاث اللغات از منتخب اللغات و کشف اللغات ). هرچه در ظرف از دُرد مایعات ته نشین شود. و در اصطلاح پزشکی هر مایعی را گویند که غلیظتر از بول و متمیز از آن باشد اعم از اینکه در وسط یا بالای ظرف قرار گیرد. رسوب بر سه قسم است : اول آنکه در ظرف ته نشین می شود و رسوب راسب نامیده می شود. دوم آنکه در وسط ظرف پیدا میشود و رسوب متعلق نامیده میشود. سوم آنکه در بالای ظرف قرار دارد و آن را غمام و سحاب و رسوب طافی گویند. و باز رسوب به طبیعی و غیرطبیعی تقسیم می شود و رسوب طبیعی را رسوب فاضل و خوب ، و رسوب غیرطبیعی را رسوب پست گویند. ( ازکشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به همین مأخذ شود.