رجال

معنی کلمه رجال در لغت نامه دهخدا

رجال. [ رَ ] ( اِ ) عنکبوت و مگس گیر، از فرهنگ دساتیر نقل شده ، و در برهان به زای معجمه آورده همانا سهو کرده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و رجوع به زجال در برهان شود.
رجال. [ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ رَجُل. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل ص 51 ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ِ رجل. بمعنی مردان.( غیاث اللغات ) ( از منتخب اللغات ) ( آنندراج ). || ج ِ رِجْل. ( ناظم الاطباء ). || ج ِ راجل. ( منتهی الارب ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ج ِ رَجْلی ̍. ( از اقرب الموارد ). ج ِ رَجْلی ̍، زن پیاده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ج ِ رِجْلان. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || ج ِ رُجْلان. ( منتهی الارب ). رجوع به کلمه های مذکور شود. || مردان بزرگ و نامدار و مشهور و شاخص و باوجود. ( ناظم الاطباء ). مردان بزرگ و کامل. مردان تمام. مردان ورزیده و لایق. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : فابتدرت الیه رجال یقلعون اباقبیس. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 203 ).
بل میر حکیمیست که اندر دل او هست
خیل و حشم و مملکت و گنج و رجالش.ناصرخسرو.تو از رجالی و اجرام چرخ را رسم است
که کارهای عظیم آورد به پیش رجال.امیرمعزی.چو دست و زبان را نباشد مجال
به همت نمایند مردی رجال.سعدی.- علم رجال ؛ علم به احوال بزرگان ، و بالاخص مردان روایت و حدیث. دانش شناختن مردان مشهور از علم و ادب و ارباب دول و کاردان و شرح دادن احوال آنان است. و اهل حدیث چون رجال یا علم رجال گویند مراد رجال حدیث و روایت است. بیوگرافی. شرح حال نویسی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). در شیعه برای مبارزه با سنیان بوجود آمده ، سنیان می گفتند شیعه تاریخ ندارد. ( از النقض ص 51 ).
|| گاهی در فارسی آن را به الف و نون نیزجمع بندند و بمعنی مردان بزرگ و کامل و کارآزموده یا مأموران عالیرتبه دولتی بکار برند : و در جمله رجالان و قورکشان مردی منهی را پوشیده فرستادند که بر دست این قاصدان قلیل و کثیر هرچه رود بازنماید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 297 ). || وزرای دولت. ( ناظم الاطباء ).
رجال. [ رُج ْ جا ] ( ع ص ) ج ِ راجل. ( المنجد ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ِ راجل ، پیاده ، خلاف فارِس. ( آنندراج ).
رجال. [ رَ ج جا ] ( ع اِ ) ج ِ رَجُل. ( منتهی الارب ). رجوع به رَجُل شود || ج ِ رَجِل. ( منتهی الارب ). رجوع به رجل شود. || ج ِ رَجَل. ( منتهی الارب ). رجوع به رَجَل شود.

معنی کلمه رجال در فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] (اِ. )جِ رجل . ۱ - مردان . ۲ - بزرگان .

معنی کلمه رجال در فرهنگ عمید

= رَجل
= راجل

معنی کلمه رجال در فرهنگ فارسی

مردان، جمع رجل
( اسم ) جمع رجل . ۱ - مردان مقابل نسائ زنان . یا رجال غیب ( تصوف ) گروهی از مردان خدا که از نظر مردم دنیا پوشیدهاند و جهان به وجود ایشان قوام دارد نجبائ . ۲ - بزرگان .
نام ابن عنقوه که با گروه بنی حنیفه بخدمت آن حضرت (ص ) برسولی آمد و سپس مرتد گردید و پیرو مسیلمه کذاب گشت و در جنگ یمامه کشته شد .

معنی کلمه رجال در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رِجَالٌ: مردانی (جمع رجل )
معنی نَفِیراً: نفرات (جمع نفر) - نفر و عدد رجال - تعداد مردان (نفر انسان و نفْر و نفیر و نافرة به معنای گروهی است که او را یاری میکنند ، و با او کوچ میکنند )
ریشه کلمه:
رجل (۷۳ بار)
«رِجال» در اینجا جمع «راجِل» به معنای پیاده است، و منظور این است که به هنگام خوف از حمله دشمن، می توانید نماز را در حالتی که سواره، یا پیاده و در حال حرکت و فعالیت هستید، انجام دهید.
مرد.. آیا از شما مرد عاقلی نیست. جمع آن رجال است نحو . بر بلندی‏های آن حایل، مردانی است. گاهی از رجل و رجال مرد رشید و کامل و مردان رشید اراده می‏شود و تنها مرد در مقابل زن منظور نیست. نحو . . . . راجع به آیه «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مَنْ رِجالِکُمْ» به «ختم» رجوع شود.
[ویکی فقه] رجال (ابن بطریق). حلی اسدی، یحیی بن حسن (ابن بطریق) (۵۲۳ - ۶۰۰ ق) صاحب کتاب رجال ابن بطریق می باشد.
سیوطی در کتاب بغیة الوعاة در ذیل شرح حال «الحسین بن احمد بن خیران البغدادی» به کتاب رجال الشیعة تالیف یحیی بن حسن بن بطریق، استناد کرده است و این مطلب، گویای آن است که کتاب رجال الشیعة در اختیار سیوطی بوده است.محقق تهرانی در الذریعة این کتاب را با عنوان رجال الشیخ یحیی الحلی هم فهرست نموده است.

معنی کلمه رجال در ویکی واژه

جِ رجل.
مردان.
بزرگان.

جملاتی از کاربرد کلمه رجال

طفل را با بالغان نبود مجال طفل را حق کی نشاند با رجال
مراثی، مشتمل بر چند قصیده در مرثیهٔ چند تن از رجال معاصر سعدی از جمله مستعصم، آخرین خلیفهٔ عباسی، ابوبکر بن سعد بن زنگی و سعد بن ابوبکر (از اتابکان فارس) است.
برادران اردلان، چهار تن از رجال سیاسی دوران پهلوی بودند که هر یک نقش مهمی در تاریخ معاصر ایران بازی کرده‌اند. اسامی آنان امان‌الله اردلان ،‌ناصرقلی اردلان، علیقلی اردلان و عباسقلی اردلان بوده‌است که همه از فرزندان حاج فخرالملک اردلان (ابوالحسن خان اردلان نوهٔ امان‌الله خان اردلان حاکم قدرتمند کردستان)خاندان اردلان، از کردهای شیعه مذهب بوده‌اند. نسب پدری آنان از حاکمان کردستان و نسب مادریشان از شاهزادگان قاجار بودند.
اما محمد علیه‌السلام پروانه صفت بر شمع جلال احدیت همگی وجود درباخته بود و جملگی وجود محمدی را فدای ز فانه آتش محبت شمع جلال احدیت ساخته لاجرم امتی امتی میزند و زبانه شمع جلال احدیت زبان او شده و باجملگی فرزندان آدم در انقطاع نسب میگفت «ماکان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول‌الله و خاتم النبین» این ضعیف راست بیت.
رجال بارگاه جمع جمعند تمام بود بزم اقطاب شمعند
رجال ومشاهیر ساوه = 1-احوال وآثار حکیم ابن سهلان ساوی
سیر اعلام النبلاء از او کتابی دربارهٔ علم رجال است.
وی در نظام جدید (دوره اصلاحات سلیم سوم در دولت عثمانی) با صدور فتوایی مبنی بر مشروعیت اصلاحات سلطان سلیم، با مخالفان ینی‌چریها که با این اصلاحات مخالفت داشتند، روبرو شد و کینه آنان را برانگیخت. همین کینه‌ها سبب شد تا با اصرار ینی‌چری‌ها، وی از مقام شیخ‌الاسلامی دولت عثمانی معزول شود. احمد از امضا کنندگان سند اتحاد میان رجال و سلطان عثمانی بوده‌است. دو نمونه از فتاوای وی در دوران شیخ‌الاسلامی‌اش در سالنامه سی گزارش شده‌است.
«التفسیر القرآن»، «الجامع» و فهرستی در رجال از آثار اوست.
وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ ای مالت و شخصت من الرّعب، و قیل زاغت عن کلّ شی‌ء فلم ینظروا الا الی عدوّها. و قیل زاغت ابصار المنافقین و رجال ضعیفة قلوبهم.
ابوالفضل علامی فرماندهی لشکر امپراتوری گورکانی در جنگ‌هایی در دکن را نیز به‌عهده داشت. و یکی از نه وزیر اصلی دربار اکبر شاه بود. نه تن در دیوان اکبر، رجال ممتاز تلقی می‌شدند که به‌زبان محلی شبه قاره به این «نه تن»، «نورتن» یا ناواراتان می‌گفتند که ابوالفضل علامی دکنی یکی از آن‌ها بوده است.
سید ابوالقاسم موسوی خویی (زادهٔ ۲۸ آبان ۱۲۷۸ در خوی – درگذشتهٔ ۱۷ مرداد ۱۳۷۱ در کوفه) فقیه، اصولی، مفسر قرآن، متکلم، محقق علم رجال و مرجع تقلید شیعه امامیه بود. او از تأثیرگذارترین و پُرمقلدترین مراجع تقلید شیعه به‌شمار می‌رفت.
گفتمش: جان چو رفتن تن چکند؟! شده قحط الرجال، زن چکند؟!
ابویوسف یعقوب بن سفیان پور جوان فسایی فارسی دانشمند رجالی و پیشینه نگار سنی مذهب سده دوم و سوم هجری اهل ایران است.
کم شد آوازه ی رستم، چون خست تیغ رزم تو برو دوش رجال
انهضوا نادی المنادی الصلا این الرجال جاء کم نادی القیامه فی الهوی نعم القیام
آقا اسماعیل پیشخدمت‌باشی‌ سلام (زنده در ۱۲۹۱ قمری) از رجال دوره قاجار و پیشخدمت‌باشی سلام فتحعلی شاه، محمدشاه و ناصرالدین‌شاه قاجار بود.