ربقه

معنی کلمه ربقه در لغت نامه دهخدا

( ربقة ) ربقة. [ رِ ق َ ] ( ع اِ ) رَبْقة هر گوشه و عروه ای از ربق. ج ، رِباق ، رِبَق. جج ، اَرباق. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یک گوشه از ربق. ج ، رباق ، ربق ، ارباق. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به رَبْقة شود. || حلقه رسن که در گردن ستور بندند. ( آنندراج ). رشته ای است مانند قلاده. ( مقدمه لغت میر سیدشریف جرجانی ص 3 ). و رجوع به رَبْقة شود.
ربقة. [ رَ ق َ ] ( ع اِ ) رِبْقة. هر گوشه و عروه از ربق. ج ، رِباق ، رِبَق. جج ، اَرباق. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یک گوشه از ربق. ج ، ربق ، رباق ، ارباق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به رِبْقة شود. ریسمان که در گردن بره و بزغاله بندند. ( دهار ). || حلقه رسن که در گردن ستور بندند. ( آنندراج ). حلقه رسن. ( غیاث اللغات ) ( منتخب اللغات ) ( صراح اللغة ). و رجوع به رِبْقة شود.
- ربقه اطاعت ؛ رشته ٔفرمانبرداری.
ربقة.[ رِ ق َ ] ( ع مص ) گشادن و دور کردن از کسی رنج و شدت. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ): حل ربقته ؛ غم وی را بگشود و ببرد. ( از اقرب الموارد ).
ربقة. [ رَ ب َ ق َ / ق ِ ] ( از ع ، اِ ) فرمان و حکم. || اطاعت. || در زیر فرمان و حکم. ( ناظم الاطباء ) : و دوست و دشمن در ربقه خدمت و طاعت ملوک جمع شوند. ( کلیله و دمنه ). و جباران روزگار در ربقه طاعت و خدمت کشید. ( کلیله و دمنه ). اهل آن بقعه در ربقه اسلام و استسلام کشید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 259 ). از ربقه دین وخلعت اسلام بیرون آمد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 272 ).

معنی کلمه ربقه در فرهنگ معین

(رِ قِ ) [ ع . ربقة ] (اِ. ) حلقه ، حلقة طناب .

معنی کلمه ربقه در فرهنگ عمید

۱. حلقۀ طناب، گره ریسمان.
۲. رشتۀ گره دار.
۳. حلقۀ رسن که بر گردن ستور می بندند.

معنی کلمه ربقه در فرهنگ فارسی

حلقه طناب، گره ریسمان، رشته گره دار، رباق
( اسم ) ۱ - حلقه ( از طناب و مانند آن ) . ۲ - بند رشته رشته گره دار . ۳ - بند گردن . یا ربقه اطاعت بند فرمانبرداری .
ماخوذ از تازی فرمان و حکم

معنی کلمه ربقه در ویکی واژه

ربقة
حلقه، حلقة طناب.

جملاتی از کاربرد کلمه ربقه

کمند دولت سرمد تو راست هیچ سری برون ز ربقه تسخیر این کمند مباد
گفتم مدح توبا طریقی مطبوع مرهمه را نیست این طربقه میسر
هر که خویشتن را فامکون داد و دل خود فاصحبت وی پرداخت، کاینات و حادثات یکسر فاخدمت وی پرداخت، می‌گوید عبدی هفت آسمان و هفت زمین و هر چه در آن است ملک و ملک ماست، همه بنده و رهی ماست، اگر وفای عهد ما را میان بندی و چاکر وار سر در ربقه طاعت آری همه را حلقه چاکری تو در گوش کنیم و مسخر تو گردانیم، و اگر سر از چنبر فرمان بگردانی یا دل خود فاصحبت غیری پردازی همه را بخصمی تو بر پای کنیم و قدمگاه تو بر تو زندان کنیم.
تیغ تو سر بربقه اقرار در کشید آنرا که بود در دلش انکار ملک و دین
گردن همت بکش از ربقه تقلیدشان ورنه افتی عاقبت از منهج صدق و صواب
زهی به درگه امر تو کاینات مطیع زهی به ربقهٔ حکم تو ممکنات اسیر
آل رسول مفترض الطاعه دست گیر در ربقه اطاعت اهل زنا شدند
پیش ازان کش لفظ در گوش آمدی معنیش در ربقه هوش آمدی
در کتم عدم چو برگزیدی ما را در ربقهٔ بندگی کشیدی ما را
تو نیز رشتهٔ‌کارم به دیگران مگذار تو نیز ربقهٔ امرم به این و آن مسپر