رباطی

معنی کلمه رباطی در لغت نامه دهخدا

رباطی. [ رِ ] ( ص نسبی ) منسوب به رباط. || منسوب است به رباط و آن اسمی است برای رباط گله اسبان و نگهبانی و حفظ دارندگان آن از مرز اسلام در برابر دشمنان. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
رباطی. [ رُ ]( اِخ ) دهی است از بخش فدیشه شهرستان نیشابور دارای 191 تن جمعیت. آب ده از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
رباطی. [ رُ ] ( اِخ ) دهی است از بخش سرولایت شهرستان نیشابور. سکنه آن 558 تن. رباطی در جلگه قرار دارد. آب آن از قنات و فرآورده آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
رباطی. [ رِ ] ( اِخ ) احمدبن سعیدبن ابراهیم رباطی ، مکنی به ابوعبداﷲ. مسلم و بخاری و دیگران از او روایت دارند. وی یکی از ثقات راویان بشمار آید. پس از سال 243 هَ. ق. درگذشت. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
رباطی.[ رُ ] ( اِخ ) محمدبن مضربن معن مروزی رباطی ، مکنی به ابومضر. صاحب اخبار و حکایات. وی را از اینروی رباطی نامیده اند که در مرو در رباط عبداﷲبن مبارک ساکن شد و از علی بن حجر روایت شنید. ابوعمر ضریر نیشابوری از او روایت دارد. ( از اللباب فی تهذیب الانساب. ).

معنی کلمه رباطی در فرهنگ فارسی

محمد بن مضر بن معن مروزی رباطی مکنی به ابو مضر صاحب اخبار و حکایات .

جملاتی از کاربرد کلمه رباطی

از استاد ابوعلی شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ گفت دست بداشتن دنیا است چنانک هست نگوئی تا رباطی کنم یا مسجدی را عمارتی کنم.
نقلست که پدر شیخ گفت: که من در سرای به زنجیر محکم کردمی و گوش می‌داشتمی تا ابوسعید سرباز نهادی گفتمی که در خواب شد من نیز بخفتمی شبی در نیم شب از خواب درآمدم ابوسعید را ندیدم برخاستم و طلب می‌کردم درخانه نبود و زنجیر همچنان بسته بود پس چند شب گوش داشتم وقت صبح درآمدی آهسته به جامه خواب رفتی و بر وی ظاهر نمی‌کردم آخر شبی او را گوش داشتم چندانکه می‌رفت من بر اثر او می‌رفتم تا به رباطی رسید و درمسجد شد و در فراز کرد چوبی در پس در نهاد از بیرون نگاه می‌کردم در گوشه‌ی آن مسجد در نماز ایستاد چون از نماز فارغ شد چاهی بود رسنی بر پای خود بست و چوب بر سر چاه نهاد وخویشتن را بیاویخت و قرآن را ابتدا کرد تا سحر ختم تمام کرده بود آنگاه برآمد و در رباط به وضو کردن مشغول شد من به خانه بازآمدم و برقرار خود بخفتم تا او درآمد چنانکه هر شب سرباز نهاد پس من برخاستم و خود را از او دورداشتم و چنانکه معهود بود او را بیدار کردم و به جماعت رفتم بعد از آن چند شب گوش داشتم همچنان می‌کرد چندانکه توانستی و خدمت درویشان را قیام نمودی و در یوزه کردی از جهت ایشان و با ایشان صحبت داشتی.
صدام حسین در سخنرانی خود در اجلاس سران اسلامی رباط در ژانویه ۱۹۸۱ ادعاکرد: در ۴ سپتامبر ۱۹۸۰ (۱۵ شهریور ۵۹) نیروهای ایرانی با استفاده از توپخانه سنگین ۱۷۵ مم آمریکایی شهرهای بی‌دفاع زرباطیه و مندلی و قناقین و میدان نفتخانه را به‌طور وحشیانه ای کوبیده‌اند که باعث خسارتهای مالی و جانی زیادی شده‌است. آنها این عملیات را از زین القدس و میمک و سیف ابوعبیده انجام دادند که طبق قرارداد الجزایر متعلق به عراق هستند و باید به عراق پس داده می‌شدند.
دگر بر کنامی که ویران شدست رباطی که آرام شیران بدست
و بوعلی رباطی گوید، «با عبدالله رازی همراه شدم در بادیه. او گفت امیر من باشم در راه یا تو؟ گفتم تو. گفت باید که به هرچه بگویم طاعت داری. گفتم سمعا و طاعه، گفت، آن توبره بیاور. بیاوردم و زاد و جامه و هرچه هردو داشتیم در آنجا نهاد و برپشت خود نهاد و می برد. هرچند که گفتمی مراده، مانده شوی، گفتا نه با تو بگفته ام که امیر منم؟ تو فرمانبردار باش. دیگر شب باران آمد تا روز وی بر پای ایستاد و گلیمی زیر من می داشت تا باران بر من نیاید و چون حدیث کردمی گفتی امیر منم، تو طاعت دار باش. گفتم کاشکی هرگز او را امیر نکردمی».
این جهان همچون رباطی دان دو در زین درآی و زان دگر بر شو دگر
در ۱۳ شهریور ۱۳۵۹ (۴ سپتامبر) توپخانه سنگین ایران اقدام به کوبیدن مناطق مرزی عراق مخصوصاً شهرهای زرباطیه، خانقین و مندلی نمود که تعدادی غیرنظامی کشته شدند. عراقیها این عمل را شروع جنگ و زیر پا گذاشتن عملی عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر دانستند.
الف - زاویهٔ قدامی فوقانی: برجستگی کوچک صافی است موسوم بخار خاصرهٔ قدامی فوقانی که در زیر پوست محسوس است این برآمدگی برای اندازه گرفتن پا بکار می‌رود و محل اتصال دو ماهیچه به‌نام ماهیچه خیاطه و ماهیچه کشنده نیام پهن می‌باشد، همچنین رباطی موسوم به رباط فالب که قوس ران نیز نامیده می‌شود از خار قدامی فوقانی به پائین و داخل کشیده شده و نزدیک به التصاق شرمگاهی به برجستگی موسوم به خار شرمگاهی تمام می‌گردد. این رباط بواسطهٔ بافت‌های سلولی نازکی از پوست جداست و فرورفتگی قوسی‌شکلی ایجاد می‌کند که حد بین شکم و ران است و کشالهٔ ران نامیده می‌شود.
چو می‌آیند و می‌گذرند پیوست نشستن در رباطی چون دهد دست؟
شب بود و همه قافله محبوس رباطی خیزید کز آن ظلمت و آن حبس رهیدیم
احمد محمود رباطی زاده ۱۳۳۴ نصیرآباد ، سیاست‌مدار، نماینده سابق دورهٔ سوم مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه شهرستان شهریار و رباط کریم بود.
جهان را چون رباطی با دو در دان که چون زین در درآئی بگذری زان
سیم بهره جایی که ویران بود رباطی که اندر بیابان بود
رباطیست گیتی مر او را دو در چو زین در درآئی از آن در به در