رایان

معنی کلمه رایان در لغت نامه دهخدا

رایان. ( اِخ ) کوهی است به حجاز. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).
رایان. ( اِخ ) دهی است بناحیه اعلم. ( منتهی الارب ). قریه ای است از قراء ناحیه اعلم همدان. ( از معجم البلدان ).
رایان. ( اِخ ) نام شهری است در خطه راجپوتانا واقع در حوزه جونپور و 126هزارگزی شمال شرقی آن. رایان دارای قلعه ای بسیار بلند و باشکوه میباشد. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

معنی کلمه رایان در فرهنگ فارسی

نام شهری است در خط. راجپوتانا واقع در حوزه جودپور .

معنی کلمه رایان در فرهنگ اسم ها

اسم: رایان (دختر، پسر) (عربی، فارسی) (تلفظ: rayan) (فارسی: رایان) (انگلیسی: rayan)
معنی: نام کوهی در حجاز، راهنما

معنی کلمه رایان در ویکی واژه

رایان (جمع رایان‌ها)
باهوش، اندیشمند از مصدر رایاندن هم مصدر با رایانه و رآی و رایا.
نامی جهانی و مشترک برای پسران و دختران.
معادل با Ryan, Rayan
در هند قدیم به معنای قدرتمند، در زبان ایرلندی به معنی شاه کوچک و در خاوریانه قدیم به مردان رایان گفته می‌شده است.[۱]
↑ "معنی اسم رایان".

جملاتی از کاربرد کلمه رایان

هم به مشتاقان انوار جمال خلوت آرایان ایوان وصال
به اهل حق نپردازند صائب باطل آرایان مگر منصور را دار فنا از خاک برگیرد
ایشان کیند؟ یافه درایان که بهر صیت خود را به زور در دهن زیر و بم نهند
بهر رغم ستم‌گرایان را الکنی کن عمرستایان را
ذرات عالم مست او خورده شراب از دست او نغمه‌سرایان کو بکو خمار کو خمار کو
چرخ را از پی رنج حکما از چنین یاوه‌درایان چه کم است؟
جلوه فرمای جلوه آرایان جلوه آرای جلوه آرائی
در سرایانم صبوحی آرزوست خود سرایان با وی‌ست آنجا که اوست
آن که چندین قفس از نغمه سرایان دارد کار بر بلبل ما تنگ چرا می گیرد؟
هرکه دید آن قد و عارض ز چمن آرایان اول از جان و سر آنگه ز گل و سرو برید