معنی کلمه ذوالجناح در لغت نامه دهخدا
ذوالجناح. [ ذُل ْ ج َ ] ( اِخ ) شمربن حسان. ( مجمل التواریخ و القصص ). و طبری او را سمربن تبعبن تبان برادر حسان گفته است. تبعبن تبان.... وجه ابنه حسّان الی السند و سمراً ذوالجناح الی خراسان. رجوع به مجمل التواریخ والقصص ص 15 و فارسنامه ابن البلخی ص 84 شود.
ذوالجناح. [ ذُل ْ ج َ / ج ُ ] ( اِخ ) لقب شمربن لهیعة حمیری است. و صاحب مجمل التواریخ در باب خامس از ( ابواب تواریخ و اختلاف که اندر آن رود ) نسب او را ذوالجناح شمربن حسّان آورده است و گوید از گاه ذوالجناح شمربن حسّان هزار و دویست و شصت و چهار سال است. رجوع به فقره قبل و مجمل التواریخ والقصص ص 15 و 165 شود.