ذمیمه
معنی کلمه ذمیمه در فرهنگ معین
معنی کلمه ذمیمه در فرهنگ عمید
معنی کلمه ذمیمه در فرهنگ فارسی
( صفت ) مونث ذمیم نکوهیده ناستوده زشت : اخلاق ذمیمه .
معنی کلمه ذمیمه در ویکی واژه
مؤنثِ ذَمیم.
جملاتی از کاربرد کلمه ذمیمه
اِذَا جَاءَ نَصْرُاللهِّ الی آخر مفسّران ظاهر چنین تفسیر میکنند که «مصطفی (صلی الله علیه و سلَّم) همّتها داشت که عالمی را مسلمان کنم و در راه خدا آورم چون وفات خود را بدید گفت آه نزیستم که خلق را دعوت کنم. حق تعالی گفت غم مخور در آن ساعت که تو بگذری ولایتها و شهرها را که به لشکر و شمشیر میگشودی جمله را بیلشکر مطیع و مؤمن گردانم و اینکه نشانش آن باشد که در آخر وفات تو خلق را بینی از در درمیآیند گروه گروه مسلمان میشوند چون این نشان بیاید بدان که وقت سفر تو رسید اکنون تسبیح کن و استغفار کن که آنجا خواهی آمدن.» و اما محقّقان میگویند که «معنیش آن است آدمی میپندارد که اوصاف ذمیمه را به عمل و جهاد خود از خویشتن دفع خواهد کردن. چون بسیار مجاهده کند و قوّتها و آلتها را بذل کند نومید شود. خدای تعالی او را گوید که میپنداشتی که آن به قوت و به فعل و به عمل تو خواهدشدن. آن سنّت است که نهادهام یعنی آنچ تو داری در راه ما بذل کن بعد از آن بخشش ما دررسد. درین راه بیپایان ترا میفرماییم که به این دست و پای ضعیف سیر کن ما را معلوم است که به این پای ضعیف این راه را نخواهی بریدن.
اگر خلق ذمیمه در نوشتی برو خوش زی که بی شک در بهشتی
دگر از ننگ و آز و حرص ذمیمه اگر از نقص اجرام عظیمه
اما صفات ذمیمه و آفات که در مال و جاه دنیا حاصل است ده است: