ذلیل

معنی کلمه ذلیل در لغت نامه دهخدا

ذلیل. [ ذَ ] ( ع ص ) خوار. ( دهار ). مهین. زبون. حقیر.داخِر . مقابل عزیز، ارجمند، باارج. ج ، اَذِلَّة، ذِلال ، اَذِلاّء :
بی دل شود عزیز، که گردد ذلیل و خوار.فرخی.آلتونتاشیان همه ذلیل شدند و برافتادند. ( تاریخ بیهقی ص 706 ).
خوکی زدر درآمد در پوست میش پنهان
بگریخته ز شیران مانده ذلیل و مسکین.ناصرخسرو.مر دانش را ذلیل چو گرشاسب و روستم
راعیش را رهی چو بلیناس و دانیال.ناصرخسرو.با سبکسار کس ، مکن صحبت
تا نمانی حقیر و خوار و ذلیل.ناصرخسرو.امروز من چو خار و گیاام ذلیل و پست
از باغ بخت چون کندم هر زمان بلا.مسعودسعد.رأی او را ذلیل گشته قدر
عزم او را مطیع گشته قضا.معزی.اقوال پسندیده مدروس گشته... و مظلوم محق ذلیل و ظالم مبطل عزیز. ( کلیله و دمنه ). وجود مبارک خود را ذلیل عزت و اسیر شوکت و رهین منّت بیگانه نساخت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ طهران ص 447 ).
بر من از صد هزار عزت بیش
آنکه باشم ذلیل و خوارتو من.عطار.|| گنه کار. || رام. مطیع. نرم. ( دهار ). آسان. ذُل ُّ ذلیل ؛ خوارکننده یا بسیار خوارکننده. || ذلیل گردیدن. اعتراف. لشو. انقماع. || اقهار. || ذلیل گردانیدن. تذلیل. اضراع. کأص. اعیاء. اقماع.
ذلیل. [ ذِل ْ لی ] ( ع ص ) ذلیل کننده. مُذِل .

معنی کلمه ذلیل در فرهنگ معین

(ذَ ) [ ع . ] (ص . ) خوار، زبون . ج . اَذِلاّ ء یا اَذِلّه . ، ~ مرده دشنامی است کسان را.

معنی کلمه ذلیل در فرهنگ عمید

پست و زبون، خوار.

معنی کلمه ذلیل در فرهنگ فارسی

خوار، پست وزبون، اذلاجمع
( صفت ) ۱ - خوار زبون حقیر اذلائ اذله و ذلال . یا ذلیل مرده دشنامی است کسان را .

معنی کلمه ذلیل در ویکی واژه

خوار، زبون.
اَذِلاّ ء یا اَذِلّه. ؛ ~ مرده دشنامی است کسان را.

جملاتی از کاربرد کلمه ذلیل

اشاره ای است کفایت کنون به دولت تو دعا کنم که شود دشمنت ذلیل و تباه
بنزد مرد مشرک علم توحید ذلیل است این تو را کافیست دردید
شخص مرا ذلیل بدین سان نداریی گر عز من بمجلس خسرو بدانییی
ذلیل عشقم ازیرا دلیل من شده اند هوای او به هوان و نعیم او به نحیب
در این دوران، مشایی به زنده‌کردن فرهنگ ایران باستان و عدم اهمیت به مسائل شرعی و همچنین فساد مالی و حرکت در راستای زار و ذلیل کردن روحانیت، متهم شد. ارتباط با آمریکا و اسرائیل، ارتباط با رمالان، جن گیران و مرتاضان، عرفان گرایی، تلاش برای تقلب در انتخابات مجلس و ترویج مکتب ایرانی و نیز لیبرال بودن و مخالفت با روحانیت و ولی فقیه از دیگر اتهاماتی است که به مشایی زده شد.
تو معزی و دلیل آورده ام خویش را پیشت ذلیل آورده ام
مسلمانان دربارهٔ سبب و چگونگی مرگ آسیه نوشته‌اند که او به موسی ایمان آورد و فرعون را بندهٔ ذلیل خدا دانست و فرعون دستور داد آسیه را چهار میخ کشیدند و به شیوه‌های گوناگون شکنجه کردند.
و گفت: خدای عز وجل عزیز نکند بنده ای را به عزی عزیزتر از آنکه به وی نماید خواری نفس خویش، و ذلیل نکند بنده ای را به ذلی ذلیلتر از آنکه محجوب کند او را تا ذل نفس نبیند.
این میر و عزیز نیست برگاه وان خوار و ذلیل نیست بر در
لشکر از فتح و ظفر داری و شاهان را ذلیل روز کوشش لشکر تو زین دو لشکر کرده اند
همان که او به تو جان داد نان دهد چه کنی ز بهر فانی ، جانِ عزیز خوار و ذلیل
تدبیر این که پیش عزیزان مصر جود خود را نسازم از سبکیها ذلیل و خوار
اگر هدف این نظام، تقویت اسلام بود این همه آدم‌های فاسد و کافر و نیز دولت انگلیس از آن حمایت نمی‌کردند درحالی که قرآن می‌فرماید: کفار را ناصر و دوست و محل اسرار خود قرارندهید. درحالی که افراد مثل ملکم، نصاری و کفر حامی اسلام شدند افراد مؤمن و باتقوا ذلیل و خوار شدند.
وی به همراه آتا قاوشودوف (نمایش‌نامه‌نویس مشهور ترکمن)، نقش مهمی رو در ویراستاری حماسه گؤراوغلی داشته و از دیگر فعالیت‌های آخوندوف می‌توان به گرداوری اشعار شاعران قرون ۱۹-۱۸ ترکمن از جمله: کمینه، ذلیلی و …. و مهم‌ترین اثر وی کتاب «مختومقلی و آثارش»، یک مرجع ادبی در دانشگاههای روسیه و ترکمنستان به شمار می‌آید اشاره نمود.